سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هزاران سؤال

93717
رمان , دفاع مقدس , • نظر

فصل 4-8

قدم خیر به خانه بخت می رود، شوهرش سرباز است، قدم خیر در خانه مادرشوهرش زندگی میکند . وی برخلاف دوران نخست زندگی که در خانه پدر، دست به سیاه و سفید نمی زند، در خانه مادرشوهر مجبور می شود، دستیار مادرشوهر باشد و یک خانواده پرجمعیت را اداره کند. مادرشوهرش باردار است و قدم مجبور است در خانه وی خیلی زحمت بکشد. یک شب مادرشوهرش به مهمانی می رود و تهیه شام را برعهده وی می گذارد. او که ناوارد است به سختی و با کمک خواهرشوهرش، غذا را می پزد. شب از اضطراب، سر سفره حاضر نمی شود تا اینکه صدای خانواده شوهرش صمد را می شنود که از غذا تعریف میکنند. دیگر خیالش راحت می شود. فردا می شنود که مادرشوهرش پیش همسایه ها از دستپخت دخترشیرین جون تعریف میکند. آخر مادرش هم دستپختی عالی دارد. 

در یکی از شبها مادرشوهرش درد زایمان میگیرد و قدم و بقیه به او کمک میکنند. قابله یک بچه پسر را به دنیا می آورد ولی میگوید بچه دوم که دختر است به دنیا نمی آید. پدرشوهر قدم، هراسان خانمش را به شهر می برد. بچه دوم هم سلامت به دنیا می آید و آنها به روستا برمیگردند.