سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هزاران سؤال

93717

پیامبر

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در عهد عتیق

در عهد عتیق بشارت های بسیاری وجود دارد. در میان آنها، مواردی هست که در طول تاریخ تنها بر پیامبر اکرم (ص) قابل تطبیق است. از این نمونه است آنچه در خطاب به حضرت موسی (ع) در سفر تثنیه از عهد عتیق آمده است: «نبیی را از برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را در دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت و هر کسی که سخنان مرا، که او به اسم من می گوید، نشنود من از او مطالبه خواهم کرد.» (تثنیه، 18:18 و 19) مسیحیان به بیانی که در کتاب اعمال رسولان آمده است، مصداق این بشارت را حضرت عیسی مسیح (ع) می دانند. (اعمال رسولان، 3:22)

 

نقد درونی :

در این عبارت چند خصوصیت مهم برای «پیامبر موعود» وجود دارد که قابل تأمل و بررسی است:

 

الف. پیامبری نظیر موسی (ع)

مسیحیان این عبارت را بر حضرت عیسی (ع) تطبیق می دهند. حضرت عیسی مسیح (ع) چند شباهت با حضرت موسی (ع) داشت: 1ـ هر دو یهودی بودند. 2ـ هر دو پیامبر بودند. ظاهرا این دو خصوصیت برای «نظیر موسی» بودن کافی نیست; زیرا اگر حضرت عیسی (ع) با داشتن این دو شباهت، نامزد این بشارت باشد، هر کدام از انبیای بنی اسرائیل پس از حضرت موسی (ع) نیز همین دو خصوصیت را داشته اند و حضرت یوشع، سلیمان، اشعیا، یحیی (ع) و برخی دیگر از این بزرگواران نیز هم یهودی بوده اند و هم پیامبر، اما کسی این بشارت را بر آنها تطبیق نکرده است.

دلایل شباهت پیامبر اکرم (ص) به حضرت موسی (ع)

از سوی دیگر، دلایلی وجود دارد که حضرت عیسی (ع) «نظیر موسی» نبود، بلکه تنها پیامبر اکرم (ص) «نظیر موسی» بودند:

1ـ طبق اعتقاد مسیحیان، حضرت عیسی (ع) خداست! او یکی از اقنوم های سه گانه اقدس است! اما حضرت موسی (ع) نزد آنان از مقام الوهیت برخوردار نبود، او تنها پیامبر خدا بود. پیامبر اکرم (ص) نیز با معجزه جاوید خود (قرآن) فقط پیامبر بود. پس نظیر موسی است.

2ـ طبق اعتقاد مسیحیان، حضرت عیسی (ع) برای گناهان بشریت بر صلیب مرد و دفن گردید، ولی پس از سه روز به آسمان ها رفت. او قیام پس از مرگ داشت و این حادثه مهمی در زندگی حضرت عیسی مسیح (ع) به شمار می رود. اما حضرت موسی (ع) اینگونه نمرد و به آسمان ها نیز نرفت. پس حضرت عیسی مسیح (ع) «نظیر موسی» نبود. در مقابل، پیامبر اکرم (ص) همانند حضرت موسی (ع) از دنیا رفت.

3ـ حضرت موسی (ع) و پیامبر اکرم (ص) در یک روند طبیعی و عادی، در اثر مباشرت طبیعی یک زن و مرد به دنیا آمدند. اما حضرت عیسی (ع) با معجزه خاصی خلق شد. انجیل متی درباره ولادت حضرت عیسی(ع) چنین آورده است: «اما ولادت عیسی مسیح چنین بود که چون مادرش مریم به یوسف نامزد شده بود قبل از آنکه با هم آیند او را از روح القدس حامله یافتند.» (متی، 1:18). لوقا در این باره چنین نوشته است: «پس فرشته نزد او داخل شده، گفت: سلام بر تو ای نعمت رسیده، خداوند با تو است و تو در میان زنان مبارک هستی. اینک حامله شده پسری خواهی زایید و او را عیسی خواهی نامید... مریم به فرشته گفت: این چگونه می شود و حال آن که مردی را نشناخته ام; فرشته در جواب وی گفت: روح القدس بر تو خواهد آمد و قوت حضرت اعلی بر تو سایه خواهد افکند...; زیرا در نزد خدا هیچ امری محال نیست.» (لوقا، 1:28، 31، 34، 35، 37)

قرآن کریم نیز خلقت حضرت عیسی (ع) را با شکوه هر چه تمام تر، چنین بیان کرده است: «اذ قالت الملائکة یا مریم ان الله یبشرک بکلمة منه اسمه المسیح عیسی ابن مریم وجیها فی الدنیا و الآخرة و من المقربین؛ آن گاه که فرشتگان گفتند: ای مریم! خدا تو را به کلمه ای از جانب خود که نامش مسیح عیسی بن مریم است مژده می دهد که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان است. و در گهواره [به اعجاز] و در میانسالی [به وحی ] با مردم سخن می گوید و از صالحان است.» (آل عمران/ 45) «قالت رب انی یکون لی ولد و لم یمسسنی بشر قال کذلک الله یخلق ما یشاء اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون؛ مریم گفت: پروردگارا! چگونه مرا فرزندی باشد حال آن که دست بشری به من نرسیده است؟ فرمود: این چنین [است که] خدا آنچه بخواهد می آفریند، و چون کاری را اراده کند، فقط به آن می گوید: باش، پس موجود می شود.» (آل عمران/ 47) بنابراین، حضرت عیسی (ع) تولدی همانند حضرت موسی (ع) نداشته است. پس نظیر او نیست.

4ـ حضرت موسی (ع) و پیامبر اکرم (ص) هم پدر داشتند و هم مادر، همچنین تشکیل خانواده دادند و دارای فرزندانی نیز گردیدند. اما حضرت عیسی (ع) فقط مادر داشتند و خلقت ایشان همانند خلقت حضرت آدم (ع) بود، تا پایان عمر هم تشکیل خانواده ندادند و مجرد باقی ماندند. پس او «نظیر موسی» نبودند.

5ـ حضرت موسی (ع) و پیامبر اکرم (ص) نزد مردم خود پذیرفته شدند. شکی نیست که یهود مزاحمت های فراوانی برای حضرت موسی (ع) ایجاد کردند و در دوران سرگردانی در بیابان پیوسته بهانه جویی می کردند. اما در عین حال، حضرت موسی (ع) را به عنوان پیامبری الهی قبول داشتند. به نحو مشابهی، قریش عرصه را بر پیامبر اکرم (ص) در مکه تنگ گرفتند و آن حضرت پیوسته مورد اذیت و آزار آنها بودند تا پس از سیزده سال از محل تولد خود به مدینه هجرت کردند، اما پیش از رحلت، تمام ملت عرب او را به عنوان پیامبر قبول داشتند. ولی بر اساس اناجیل موجود، یهود حضرت عیسی (ع) را نپذیرفتند «او در جهان بود... جهان او را نشناخت. به نزد خاصان خود آمد و خاصانش او را نپذیرفتند.» (یوحنا، 1:10 و 11) و در نهایت، او را دستگیر نمودند و تسلیم فرماندار رومی کردند. حتی امروز پس از دو هزار سال، ملت یهود حضرت عیسی (ع) را رد می کنند و قبول ندارند. بنابراین، حضرت عیسی (ع) «نظیر موسی» نبود.

6ـ حضرت موسی (ع) و پیامبر اکرم (ص) پیامبر بودند و در عین حال، حکومت و رهبری جامعه را نیز برعهده داشتند، وحی الهی را دریافت می کردند و بر اساس آن، به ارشاد و راهنمایی مردم می پرداختند. علاوه بر آن، حاکم بر مردم نیز بودند. حضرت موسی (ع) همچون سلطان مقتدری فرمان می راند و (به اصطلاح) حیات و مرگ قوم در دستش بود. او دستور داد مردمی را که حرمت روز سبت را شکسته بود و در آن روز، هیزم جمع کرده بودند سنگسار کنند. (اعداد، 15:32، 36)

کم نبود گناهانی که مرتکبان آنها به مجازات مرگ محکوم می شدند و حضرت موسی (ع) دستور اجرای حکم الهی صادر می کردند. به نحو مشابهی، حضرت محمد (ص) نیز از چنین قدرتی برخوردار بودند. اما متأسفانه همه انبیا (ع) فرصت اجرای فرامین الهی را نیافتند. افراد بسیاری بودند که از موهبت نبوت برخوردار بودند، اما هرگز فرصت اجرای فرامین الهی را پیدا نکردند. حضرت عیسی (ع) نیز از این دسته بودند. ایشان نه تنها حکومت عام پیدا نکردند، حتی به اعتقاد مسیحیان شاگردان بسیار نزدیک و حواریونشان نیز به ایشان خیانت ورزیدند، او را دستگیر نمودند و تسلیم فرماندار رومی کردند. آن ها او را به سخریه گرفتند، آب دهان بر رویش انداختند، بر صورت او سیلی زدند و حتی او را عریان ساختند، لباس قرمزی بدو پوشانیدند، تاجی از خار بافتند و بر سرش گذاشتند و استهزا کنان به او گفتند: ای پادشاه یهود. در نهایت نیز او را به دار کشیدند. (انجیل متی باب 26) بنابراین، حضرت عیسی (ع) «نظیر موسی» نبود.

7ـ حضرت موسی (ع) و پیامبر اکرم (ص)، هر کدام شریعت جدیدی آوردند. حضرت موسی (ع) علاوه بر «ده فرمان»، شریعت جامعی برای هدایت قوم بنی اسرائیل آوردند. پیامبر اکرم (ص) نیز در بین مردمی که غرق در جهل و وحشیگری بودند مبعوث شدند و آنها را از حضیض ذلت به اوج عزت رسانیدند. ایشان مصدق و مهیمن تعلیمات انبیای سلف (ع) بودند، ولی در عین حال، شریعت جدیدی آوردند. اما حضرت عیسی (ع) شریعت جدیدی نیاوردند و بر اساس نقل اناجیل فرمودند: «گمان مبرید آمده ام تا تورات یا صحف انبیا را باطل سازم، نیامده ام تا باطل نمایم، بلکه تا تمام کنم; زیرا هر آینه به شما بگویم تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطه ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود.» (متی، 5:17)

همچنین در انجیل لوقا آمده است: «آسان تر است که آسمان و زمین زایل شود از آنکه یک نقطه از تورات ساقط گردد.» (لوقا 16:17) بنابراین، حضرت عیسی (ع) «نظیر موسی» نبود و تنها پیامبر اکرم (ص) در تمام این موارد «نظیر موسی» بودند.

پیامبران الهی

ب. از میان برادران ایشان

کتاب مقدس از حضرت ابراهیم (ع) به عنوان دوست و خلیل خدا یاد می کند. حضرت ابراهیم (ع) دو همسر به نام های ساره و هاجر داشت. هاجر اولین پسر حضرت ابراهیم، اسماعیل (ع)، را به دنیا آورد. در این زمان، حضرت ابراهیم (ع) هشتاد و شش ساله بودند. (پیدایش، باب 16) هنگام عهد خدا با حضرت ابراهیم (ع)، حضرت اسماعیل (ع) یگانه فرزند ایشان بود. (پیدایش، 17:15 ـ 1) همسر دیگر حضرت ابراهیم، ساره، نیز در ایام پیری حامله شد و پسری زایید و حضرت ابراهیم (ع) نام او را اسحاق نهادند. در آن هنگام، حضرت ابراهیم (ع) صد ساله بودند. (پیدایش، 21:2 ـ 5)

عهد عتیق فرزندان اسماعیل و فرزندان اسحاق را در مقابل یکدیگر با هم برادر خوانده است. (پیدایش، 16:12 و 25:18) فرزندان اسحاق یهودی و فرزندان اسماعیل عرب زبان بودند. حضرت محمد (ص) از نژاد اسماعیل، فرزند اول ابراهیم خلیل الله (ع)، بود که خداوند او را از میان برادران اسرائیل (یعنی از نژاد اسماعیل) برگزید و این دقیقا همان چیزی است که در خطاب به حضرت موسی (ع) آمده است. (تثنیه، 18:18) قابل توجه است که در ترجمه های جدید، که به نام ترجمه تفسیری از سوی کلیساها انتشار یافته است، در این عبارات، لفظ «از میان برادران» ایشان را حذف کرده اند.

 

ج. خداوند کلام خود را در دهان او گذاشت

در کتاب اشعیای نبی (ع) چنین آمده است: «و آن طومار را به کسی که خواندن نداند، داده، گویند: این را بخوان و او می گوید: خواندن نمی دانم.» (اشعیا، 29:12) پیامبر اکرم (ص) چهل ساله بودند که در غار حرا، در شب بیست و هفتم ماه رجب، جبرئیل امین ایشان را با زبان مادریشان مورد خطاب قرار داد و فرمود: بخوان، او فرمود: من خواندن نمی دانم. به او گفته شد: به نام خداوند کریم خود بخوان. (علق/ 1- 5) این چنین فرشته وحی، کلمات الهی را بر دهان مبارک پیامبر (ص) گذاشت و ایشان نیز به همان صورتی که به ایشان وحی و القا شده بود، تکرار کردند و به مردم ابلاغ نمودند. در قرآن کریم، سوره های متعددی وجود دارد که با کلمه «قل» آغاز شده اند. همچنین آیات فراوانی وجود دارد که در ابتدای آنها کلمه «قل» وارد شده است. تمام اینها نشانگر آن است که فرشته وحی کلام الهی را بر دهان حضرت رسول (ص) گذاشته است. آن حضرت مکتب ندیده بودند و در تمام عمر شریف خود هرگز قلم به دست نگرفتند. معلم او فقط قادر توانا بود: «و ما ینطق عن الهوی* ان هو الا وحی یوحی* علمه شدید القوی؛ و از روی هوس سخن نمی گوید. نیست این سخن جز وحیی که نازل می شود. او را [آن فرشته] بس نیرومند آموخت.» (نجم/ 3- 5)

منـابـع

 

کتاب مقدس- ترجمه تفسیرى- انجمن بین المللى کتاب مقدس- 1995م

آبراهام ا. کهن- گنجینه ‏اى از تلمود- ترجمه امیرفریدون گرگانى- صفحه 302

ویل دورانت- تاریخ تمدن- جلد 3 صفحه 708- 709

 

محسن پورمحمّد- مقاله پیامبر اکرم در عهدین- سایت باشگاه اندیشه