سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هزاران سؤال

93717
شیعه , • نظر

یک منبری بی سواد و عالم نما، می گفت: هر کدام ازاهل سنت که به حج می روند، چون در فقه اهل سنت چیزی به نام طواف نساء و نماز طواف نساء وجود ندارد، پس فرزندانشان حرامزاده می شوند.

یک نفر از او پرسید فرض کنید یک نفر شیعه است طبق این استدلال، اگر سنی شود آیا حلال زاده بوده بعد حرامزاده می شود؟ یا برعکس اگر یک سنی شیعه شود، آیا حرامزاده است و حلالزاده می شود؟

اشتباه این منبری و افراد او این است که:

هر کسی طبق مذهب خودش، رفتار نماید حلالزاده است مگر اینکه طبق مکتب و مذهب خود رفتار نکند. ملاک حلالزادگی و حرامزادگی، رعایت اصول مکتب خویش است.

نمونه هایی در این باره در داستانهای اهل بیت علیهم السلام وجود دارد.

یکی از اصحاب اهل بیت خطاب به یک غلام، گفت : ولدالزنا و علتش را این گفت که پدرمادرش مسلمان نبوده اند پس ولدالزنا است.

امام فرمود: هر کس طبق مذهب خودش ازدواج کند، حلال زاده است.


 


در صحیح بخاری(یکی از شش کتاب روایی و یکی از منابع اصلی و مهم اهل سنت)، روایتی آمده است که در روشن شدن این مطلب، به ما بسیار یاری می‏دهد. نقل شده است: زمانی در مدینه که شهر وحی است، خشکسالی شده بود. مردم مدینه بسیار هراسان و مضطرب شدند و نزد خلیفه رفتند تا چاره‏ای بیندیشد. آن زمان عمر بن خطاب خلیفه بود. او هم نزد عباس بن عبدالمطلب عموی پیغمبر رفت و او را به مکانی برد و چنین دعایی کرد: «اللهم انا نتوسل إلیک بعم نبینا فاسقنا فیسقون.»(صحیح بخاری) از ظاهر عمل و کلام خلیفه ثانی متوجه می‏شویم که توسل یعنی آنچه در لغت بیان شده است؛ یعنی واسطه قرار دادن شخصی یا چیزی برای نزدیک شدن به شخصی دیگر؛ چنان‏که خلیفه ثانی، خود را مقرب درگاه الهی نمی‏دانست و به دنبال شخصی صالح چون عموی پیغمبر رفت تا او را واسطه کند و از خداوند، باران طلب کند و چنین کرد و در نتیجه خدا به خاطر عباس، درخواست خلیفه را اجابت کرد.

 

 


شیعه شدن

جوان آمریکایی از اراده الهی نسبت به هدایتش به اسلام می‌گوید:

السلام علیکم. اسم من براد ابراهیم (Brad Ibrahim) است. می‌خواهم ماجرای پذیرفتن اسلامم را برای شما بازگو کنم. اولین بار در دانشگاه نسبت به اسلام علاقمند شدم. در دانشگاه مسلمانان زیادی بودند و با آنها رفت و آمد داشتم. من در خانواده مسیحی فرقه لوتری بزرگ شده بودم و به کلیسا می‌رفتم. اما کشیش به گونه‌ای برای ما صحبت می‌کرد که همیشه احساس گناه می‌کردم. وقتی وارد دانشگاه شدم، چندان اعتقادی به دین نداشتم. بعد از حادثه 11 سپتامبر نسبت به اسلام بیشتر علاقمند شدم چون می‌دانستم آنچه رسانه‌ها راجع به اسلام می‌گویند، درست نیست. می‌خواستم خودم راجع به اسلام تحقیق کنم، از این‌رو به اینترنت مراجعه کردم و راجع به عقاید مسلمانان وارد تحقیق شدم. در دانشگاه می‌خواستم مسلمان شوم ولی این کار را به تعویق انداختم تا اینکه به شهر خودم بازگشتم. مدتی را به عنوان داوطلب در یک موسسه خیریه مربوط به کودکان خیابانی کار کردم و بعد از آن یک آگهی راجع به شغل دیدم، مراجعه کردم،‌ مصاحبه دادم و پذیرفته شدم. شغل پیشنهادی در شهر استیون پوینت بود. مردد بودم که بروم یا نروم. خواب عجیبی دیدم که جزئیات آن یادم نیست اما بسیار جالب و فرح بخش بود. صبح که از خواب بیدار شدم، مادرم گفت: باید به شهر استیون پوینت بروی. گفتم: چرا؟ گفت: در خواب دیده‌ام که گفتند باید پسرت به آنجا برود. تعجب کردم و گفتم: اتفاقاً‌ من نیز خوابی شبیه این دیده‌ام. به استیون پوینت رفتم و در آنجا مشغول کار شدم. در آنجا با خانواده مسلمانی آشنا شدم و علاقه من به تحقیق راجع به اسلام دوباره تکرار شد و سرانجام بعد از شش ماه اسلام را پذیرفتم و با خانواده آنها ازدواج کردم. فکر می‌کنم این خوابی که هم خودم دیده‌ بودم و هم مادرم، اراده الهی بود برای هدایت من به سوی اسلام. الحمدلله رب العالمین

 

منبع: پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب