یکی از باورهای اساسی در میان مسیحیت این است که خداوند برای آمرزش گناه بشر و شناساندن خود به مردم، بر روی زمین تجسمیافته است، درعینحال هر سه اله، یک خدا بیشتر نیستند؛ اما این فرض یک اشکال ایجاد میکند که اگر مقصود از تجسم این است که عیسی مسیح (علیه السلام) بهعنوان پسر خداوند، روی زمین قرارگرفته است، این گفته با محتوای کتاب مقدس تناقض دارد که در آن از قول عیسی (علیه السلام) بیان میشود که خداوند همیشه در آسمان باقی میماند حتی در زمان حضور حضرت عیسی (علیه السلام): «پس شما به اینطور دعا کنید، ای پدر ما که در آسمانی، نام تو مقدّس باد».[1] «نه هر که مرا، خداوند، خداوند، گوید داخل ملکوت آسمان گردد، بلکه آنکه اراده پدر مرا که در آسمان است بجا آورد».[2] «و هیچکس را بر زمین، پدر خود مخوانید زیرا پدر شما یکی است که در آسمان است.»[3]
اما اگر منظور شما از تجسم، اکرام حضرت عیسی (علیه السلام) است، پس چرا پسر از پدر اثر پذیرفته است؟ و اعتراف میکنید که عیسی (علیه السلام) به همه آنچه خدا میداند، علم ندارد. «عیسی میگوید: باور کنید که من به میل خود، کاری انجام نمیدهم، بلکه فقط کارهایی را که از پدر خود میبینم، به عمل میآورم».[4] «و اما من پیش از آنکه کسی را محاکمه نمایم، نخست با پدرم مشورت میکنم. هرچه خدا به من دستور دهد، همان را انجام میدهم، از این جهت محاکماتی که من میکنم کاملاً عادلانه است، زیرا مطابق میل و اراده خدایی است که مرا فرستاده، نه مطابق میل خودم.»[5] و یا اینکه قدرت خداوند از قدرت عیسی (علیه السلام) بالاتر است: «زیرا از آسمان نزول کردم نه تا به اراده خود عمل کنم، بلکه به اراده فرستنده خود.»[6]
در این نوع تجسم چه اکرام و بزرگی وجود دارد؟! اکرامی که الوهیت عیسی (علیه السلام) توسط بدترین مخلوق خداوند، یعنی شیطان راندهشده، مورد آزمایش قرار میگیرد: «آنگاه عیسی به دست روح به بیابان برده شد تا ابلیس او را تجربه نماید... آنگاه ابلیس او را به شهر مقدّس برد و بر کنگره هیکل برپا داشته، به وی گفت، اگر پسر خدا هستی، خود را به زیرانداز، زیرا مکتوب است که فرشتگان خود را درباره تو فرمان دهد تا تو را به دستهای خود برگیرند، مبادا پایت به سنگی خورد... پس ابلیس او را به کوهی بسیار بلند برد و همه ممالک جهان و جلال آنها را بدو نشان داده، به وی گفت، اگر افتاده مرا سجده کنی، همانا اینهمه را به تو بخشم. آنگاه عیسی وی را گفت، دور شو ای شیطان، زیرا مکتوب است که خداوند خدای خود را سجده کن و او را فقط عبادت نما. در ساعت ابلیس او را رها کرد و اینک، فرشتگان آمده، او را پرستاری مینمودند.»[7]
با وجود اینکه شراب با لفظ صریح در کتاب مقدس برای تمام نسلها حرام شمرده شده است: «تو و پسرانت با تو چون به خیمه اجتماع داخل شوید، شراب و مُسْکِری منوشید مبادا بمیرید. این است فریضه? ابدی در نسلهای شما.»[8] اما باکمال تعجب تبدیل کردن ظرف آب به شراب را یکی از معجزات و کمالات حضرت عیسی (علیه السلام) دانسته که گویا مقصودشان همان اکرام نهاده شده در تجسم الهی است: «و در روز سوم، در قانای جلیل عروسی بود و مادر عیسی در آنجا بود؛ و عیسی و شاگردانش را نیز به عروسی دعوت کردند؛ و چون شراب تمام شد، مادر عیسی بدو گفت، شراب ندارند. عیسی بدیشان گفت، قدحها را از آب پرکنید؛ و آنها را لبریز کردند. پس بدیشان گفت، الآن بردارید و به نزد رئیس مجلس ببرید. پس بردند؛ و چون رئیس مجلس آن آب را که شراب گردیده بود، بچشید و ندانست که از کجا است».
در یک مجلس حضرت عیسی (علیه السلام) یک زن زناکار را با نگاه مهربان خود نگاه میکند و او را مورد نوازش قرار میدهد و این عمل خود را نیز توجیه میکند: «و یکی از فریسیان از او وعده خواست که با او غذا خورَد. پس به خانه فریسی درآمده بنشست که ناگاه زنی که در آن شهر گناهکار بود، چون شنید که در خانه فریسی به غذا نشسته است، شیشهای از عطر آورده، در پشت سر او نزد پایهایش گریان بایستاد و شروع کرد به شستن پایهای او به اشک خود و خشکانیدن آنها به موی سرخود و پایهای وی را بوسیده آنها را به عطر تدهین کرد.»[9] سؤال ما این است که در این گفتهها و رفتارها چه اکرامی برای این شخصیت الهی وجود دارد؟ اگر این اله شما در آسمان بدون تجسم باقی میماند بهتر نبود؟![10]
پینوشت:
[1]. متی 6: 9
[2]. متی 7: 21
[3]. متی 23: 9
[4]. یوحنا 5: 19
[5]. یوحنا 5: 30
[6]. یوحنا 6: 38
[7]. متی 4: 1 - 11
[8]. لاویان 10: 9
[9]. لوقا 7: 36 – 38
[10]. موسوعه علامه بلاغی ج 6، ص 190