طرح روی جلد کتاب فارسی ششم، تصویری از فردوسی را نشان می دهد که شاهکار ادبیات فارسی یعنی شاهنامه را در دست چپش گرفته و در حالی که بر بالای کوهی قراگرفته است به دوردست ها خیره شده است. در پایین این مجسمه، تصویر کودکی را می بینیم که بر فراز کوه قرار گرفته است.
این تصویر در واقع مجسمه ای است که استاد ابوالحسن خان صدیقی، نقاش و مجسمه ساز معاصر و شاگرد کمال الملک ساخته است. ساخت این مجسمه در سال 1337 و از سوی انجمن آثار ملی طی قراردادی به استاد ابوالحسنخان صدیقی که در آن زمان در ایتالیا به سر میبرد سپرده شد و اوایل سال 1338 نیز، کار ساخت آن به پایان رسید. این استاد گرانقدر مجموعاً 83 مجسمه ساخته است که آثار دیگری همچون مجسمه نادرشاه افشار در مشهد، مجسمه شیخ اجل سعدی در شیراز، مجسمه امیر کبیر در تهران، نیم تنه خیام در نیشابور و ... را می توان ذکر کرد
این که این کودک چه کسی است و فلسفه قرار گرفتن این کودک در این مجسمه چه می باشد را خود هنرمند، توضیح نداده است؛ ولی فریدون صدیقی، فرزند استاد گفته است که در قسمت پایین این مجسمه، پیکر کودکی زال ـ از شخصیتهای شاهنامه ـ تصویر شده است. آن طور که در شاهنامه آمده است زال بر روی کوه قاف بزرگ شد، بنابراین پایه مجسمه به صورت یک تخته سنگ طبیعی که حاکی از داستان زندگی زال است، تهیه شد.
بر همین اساس برای پایه مجسمه، تخته سنگی با 59 تن وزن از کوه الوند واقع در استان همدان جدا و به تهران منتقل شد و بالاخره کار نصب مجسمه فردوسی بر روی این قطعه سنگ نتراشیده انجام گرفت. روایت فرزند مجسمهساز تا حدود زیادی به نظر دکتر جعفر یاحقی، شاهنامهپژوه و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی نزدیک است.
یاحقی هم معتقد است تصور ابتدایی از این کودک که در کنار فردوسی قرار گرفته همان «زال» است؛ او درباره دلایلش هم اینگونه توضیح میدهد: از نظر ظاهری موهای سفید آن کودک به زال شباهت دارد و از طرفی زال با کیفیت خاصی متولد و در دامان سیمرغ بزرگ شده است که همین نوعی مفهوم متافیزیکی را همراه دارد.
این شاهنامهپژوه ادامه میدهد: خانواده زال را فردوسی بزرگ کرده است؛ رستم، سهراب و... همه ریشه در زال دارند و به نوعی میتوان گفت که زال نماد پهلوانی در شاهنامه است. او تاکید میکند: این کودک در واقع این مفهوم را میخواهد القا کند که حماسهها و اسطورهها پیش از فردوسی هم در منابع کهن وجود داشته است، اما این فردوسی بود که مانند طفلی دست آنها را گرفت و به اوج رساند؛ همانطور که خودش میگوید: که رستم یلی بود در سیستان منم کردمش رستم داستان فردوسی با پوشش مردمان خراسان در حالی که بر بالای کوه و بالاتر از زال قرار گرفته است به تصویر کشیده است .
پایه مجسمه نمادی از البرزکوه می باشد که زال در آن رشد کرد و با کمک سیمرغ بزرگ شده است. کوه نیز از دوقسمت تشکیل شده است : تنه کوه که به رنگ تیره است و قله کوه که به رنگ سفید و از جنس مرمر می باشد . در شاهنامه در داستان زال، فردوسی البرزکوه را کوهی دور از دسترس و بیگانه با خوی آدمی معرفی میکند. کوهی که فقط سیمرغ در آن آشیانه دارد .
یکی کوه بُد، نامش البرز کوه
به خورشید نزدیک و دور از گروه
بدان جای سیمرغ را لانه بود
که آن خانه از خلق بیگانه بود
نام این کوه در داستان زال و سیمرغ در کتاب فارسی پنجم در درس شانزدهم و در بخش روان خوانی این درس آمده است.
منبع:
طرح روی جلد کتاب فارسی ششم، تصویری از فردوسی را نشان می دهد که شاهکار ادبیات فارسی یعنی شاهنامه را در دست چپش گرفته و در حالی که بر بالای کوهی قراگرفته است به دوردست ها خیره شده است. در پایین این مجسمه، تصویر کودکی را می بینیم که بر فراز کوه قرار گرفته است.
این تصویر در واقع مجسمه ای است که استاد ابوالحسن خان صدیقی، نقاش و مجسمه ساز معاصر و شاگرد کمال الملک ساخته است. ساخت این مجسمه در سال 1337 و از سوی انجمن آثار ملی طی قراردادی به استاد ابوالحسنخان صدیقی که در آن زمان در ایتالیا به سر میبرد سپرده شد و اوایل سال 1338 نیز، کار ساخت آن به پایان رسید. این استاد گرانقدر مجموعاً 83 مجسمه ساخته است که آثار دیگری همچون مجسمه نادرشاه افشار در مشهد، مجسمه شیخ اجل سعدی در شیراز، مجسمه امیر کبیر در تهران، نیم تنه خیام در نیشابور و ... را می توان ذکر کرد
این که این کودک چه کسی است و فلسفه قرار گرفتن این کودک در این مجسمه چه می باشد را خود هنرمند، توضیح نداده است؛ ولی فریدون صدیقی، فرزند استاد گفته است که در قسمت پایین این مجسمه، پیکر کودکی زال ـ از شخصیتهای شاهنامه ـ تصویر شده است. آن طور که در شاهنامه آمده است زال بر روی کوه قاف بزرگ شد، بنابراین پایه مجسمه به صورت یک تخته سنگ طبیعی که حاکی از داستان زندگی زال است، تهیه شد.
بر همین اساس برای پایه مجسمه، تخته سنگی با 59 تن وزن از کوه الوند واقع در استان همدان جدا و به تهران منتقل شد و بالاخره کار نصب مجسمه فردوسی بر روی این قطعه سنگ نتراشیده انجام گرفت. روایت فرزند مجسمهساز تا حدود زیادی به نظر دکتر جعفر یاحقی، شاهنامهپژوه و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی نزدیک است.
یاحقی هم معتقد است تصور ابتدایی از این کودک که در کنار فردوسی قرار گرفته همان «زال» است؛ او درباره دلایلش هم اینگونه توضیح میدهد: از نظر ظاهری موهای سفید آن کودک به زال شباهت دارد و از طرفی زال با کیفیت خاصی متولد و در دامان سیمرغ بزرگ شده است که همین نوعی مفهوم متافیزیکی را همراه دارد.
این شاهنامهپژوه ادامه میدهد: خانواده زال را فردوسی بزرگ کرده است؛ رستم، سهراب و... همه ریشه در زال دارند و به نوعی میتوان گفت که زال نماد پهلوانی در شاهنامه است. او تاکید میکند: این کودک در واقع این مفهوم را میخواهد القا کند که حماسهها و اسطورهها پیش از فردوسی هم در منابع کهن وجود داشته است، اما این فردوسی بود که مانند طفلی دست آنها را گرفت و به اوج رساند؛ همانطور که خودش میگوید: که رستم یلی بود در سیستان منم کردمش رستم داستان فردوسی با پوشش مردمان خراسان در حالی که بر بالای کوه و بالاتر از زال قرار گرفته است به تصویر کشیده است .
پایه مجسمه نمادی از البرزکوه می باشد که زال در آن رشد کرد و با کمک سیمرغ بزرگ شده است. کوه نیز از دوقسمت تشکیل شده است : تنه کوه که به رنگ تیره است و قله کوه که به رنگ سفید و از جنس مرمر می باشد . در شاهنامه در داستان زال، فردوسی البرزکوه را کوهی دور از دسترس و بیگانه با خوی آدمی معرفی میکند. کوهی که فقط سیمرغ در آن آشیانه دارد .
یکی کوه بُد، نامش البرز کوه
به خورشید نزدیک و دور از گروه
بدان جای سیمرغ را لانه بود
که آن خانه از خلق بیگانه بود
نام این کوه در داستان زال و سیمرغ در کتاب فارسی پنجم در درس شانزدهم و در بخش روان خوانی این درس آمده است.
منبع:
http://taybaditeacher.mihanblog.compost/