سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هزاران سؤال

93717
مستبصر , • نظر

من احمد حنیف هستم. در جنوب امریکا به وجود آمدم. مسیحی بودم. چشمم بر دنیا گشوده شد و 20 سال پیش مسلمان شدم. یک‌سال سن‍ّی بودم؛ بعد شیعه شدم ...

زندگی من خیلی رنگارنگ است. برای دستیابی به حقوق سیاه‌پوستان آمریکایی در مبارزات سابقه دارم.
در خود آمریکا مبارزه می‌کردید؟
بله و در کانادا.
در جریان همین مبارزه‌ها به اسلام رسیدم.
آقای دکتر حنیف! چه‌جوری شد که به اسلام گرایش پیدا کردید؟
من دکتر نیستم؛ من برادر شما هستم. برادر دینی شما.
خب، برادر حنیف ‌چطور شد که اسلام را برتر دیدید و مسلمان شدید؟
جریان مسلمان شدن ما به اوضاع زندگی سیاه‌پوستان آمریکایی برمی‌گردد. زندگی و تاریخ زندگی ما خیلی تلخ است. در زندگی ما خیلی ستم‌دیدگی هست. ما یک‌جوری از تمدن غرب دور شدیم. ما غربی هستیم اما به ناچار غربی هستیم. چاره دیگری نداریم.
مسیحیها در ایجاد این تاریخ تلخ برای ما سیاه‌پوستان نقش مهمی داشتند. یعنی دین مسیحیت به دلیل اینکه سیاسی نیست و انقلابی هم نیست ما را در برابر سیستم ستم نرم کرده است. برای همین از دین مسیحی دور شدیم و مجبور بودیم که یک دین دیگر پیدا کنیم.
همراه با این واقعیت ما در یک بحران هویت بودیم. ما سیاه‌پوستان آمریکا دیگر آفریقایی نماندیم. اما اروپایی واقعی هم نشدیم؛ پس کی هستیم.
تمام هویت آفریقایی ما پاک شده بوده و تکه‌تکه‌ای از آن باقی مانده است. در همین شرایط در دین اسلام یک هویت جدید برای خود پیدا کردیم. پس برای من نسبتاً راحت بود که دین مسیحی را ترک کنم و مسلمان بشوم.
هنگام ورود به اسلام چه احساسی داشتید؟
یادم می‌آید که وقتی تصمیم گرفتم مسلمان بشوم حالت شادی و هیجان پیدا کردم. خیلی خوشحال شدم؛ مثل پیدا کردن گنج.
از آن روز به بعد خیلی از اسلام لذت می‌برم. هر روز که بیدار می‌شوم از اسلام لذت می‌برم. اسلام برای هر کاری دلیل دارد. بحث دارد. یک برهان قاطع دارد. ما در اسلام احساس می‌کنیم که صاحب دین خود هستیم.
در مسیحیت این‌جوری نیست؛ مسیحیها صاحب دین نیستند. روحانیون آنها صاحب دین آنها هستند. ما یک اصطلاح در زبان انگلیسی داریم. می‌گویند: «هر مسلمان یک متکلم است.» اسلام دین رهایی و پاکی است. هر مسلمان خود یک روحانی است. ما در اسلام حس قدرت داشتن داریم.
به نظر شما شرایط حاکم بر دنیای اسلام چگونه است؟بخشی از دنیای اسلام در جنوب شرق آسیا به پیشرفتهای نسبی در تکنولوژی دست پیدا کرده است. بخشی از دنیای اسلام به‌طور مشخص در مرکز آفریقا درک بسیار کمی از مفاهیم والای اسلامی دارند زیرا از جریانی که بتواند مفاهیم اسلامی را به آنها برساند دور مانده‌اند. بخشی از دنیای اسلام رنگ غربزدگی به خود گرفته‌اند و از اسلام تنها یک عنوان شناسنامه‌ای دارند؛ به نظر شما چه عواملی باعث شد این فضا بر دنیای اسلام حاکم شود؟
من فکر می‌کنم که این فضا در دوران تسلط غرب بر دنیا ایجاد شد. تقریباً از دویست سال پیش که قدرت غرب اوجمی‌گرفت. بخشی از جاهایی که اسم بردید محل تولید مواد خام برای موتورهای تولیدی غرب بودند. برای همین مسلمانان خیلی عقب ماندند. در کشورهایی که خیلی فقیر بودند این عقب‌ماندگی خیلی بیشتر بود. بعضی قسمتهای آفریقا خیلی عقب ماندند.
کشورهایی که موقعیت استراتژیک داشتند حداقل پیشرفت بیشتری دارند؛ مثل ترکیه. این کشور هرچند به اروپا نزدیک‌تر بود پیشرفت بیشتری کرد. درست در همین کشور جریان این‌جوری است که دین ضعیف‌تر بشود. دین ناکارآیی داشته باشد. در عربستان دین فنی، منجمد شده، خشک شده و خشن برای مردم باقی ماند. عربستان چون مرکز اسلام است و مکه آنجاست نمی‌تواند سکولار باشد. اما در این کشور هم دین خیلی بد عرضه می‌شود. کنار آن هم یک سیستم اقتصادی این کشور را به نحوی مثل غرب کرده است. اسلام عربستان؛ اسلام پاسخ‌گو بهمشکلات امروز نیست. اسلام زنده نیست. تنها اسلام رسم و رسوم است. می خواستند در ایران هم همین‌جوری بشود. نفت ایران برای غرب خیلی مهم بود. می‌خواستند دولت ایران مثل دولت ترکیه بشود و دین در ایران مثل دین در عربستان باشد.
چرا در ایران نتوانستند دین را وابسته به رسم و رسوم و خشن معرفی کنند. چرا نتوانستند در ایران مثل ترکیه دین را از جامعه دور کنند.
چون در ایران شیعه مثل تسنن نیست. جایگاه علما در شیعه خیلی قوی است اما در تسنن خیلی ضعیف است. سیستم مراجع تقلید و اجتهاد مستقل از دولت بود و این سیستم توانست برخلاف دولت بکوشد و به انقلابرسیدیم.
اما امروز روزگار خطرناکی است. غرب هر روز از نظر تکنولوژی جلو می‌رود و مسلمانان به ایران به‌عنوان الگویشان نگاه می‌کنند.
ما (سیاهاان آمریکایی) که در شکم خود کفار زندگی می‌کنیم می‌بینیم این تکنولوژی برای مسلمانان خیلی ضرر دارد. خیلی سخت است. آخرین اثر این تکنولوژی اینترنت است. 95 درصد اینترنت موضوعهای زشتی دارد. مردم ایران فکر می کنند می‌توانند مانع همه این 95 درصد زشتی باشند. اما نمی‌توانند. اینترنت مرزها را شکسته است. کامپیوتر جوری است که از هر مانعی رد بشود من از نفوذ این تکنولوژی برای این کشور می‌ترسم.
مخصوصاً برای جوانان و نوجوانان ایرانی می‌ترسم. همین الان آثار زشتی اینترنت شروع شده است. من نوجوانی را دیدم در شهر قم؛ شهر مقدس قم. یک پیراهن سفید پوشیده بود که عکس یک زن بی‌حجاب روی پیراهنش بود. عکس هم عکس زیبایی بود. توجه همه را جلب می‌کرد. اما این عکس یک فرهنگ؛ یک بی‌حجابی؛ یک نوع آرایش بد را به مردم آموزش می‌دهد. چون که این پسر جوان توی خیابانها راه می‌رود. این جوان تحت تأثیر خطر است. تکنولوژی او را اسیر کرده است که یک فرهنگ غربی را در بین مسلمانها رایج کند.
ما یک ضرب‌المثلی در ایران داریم که 5 انگشت دست اصلاً یک جور نیستند. حالا یک جوان هم مثل بقیه جوانها نباشد؛ مگر چه ایرادی دارد؟
می‌خواهیم بدانیم پاسخ شما در برابر این شبهه چیست؟
درست است .ضرب‌المثل خوبی است. خیلی خوب است. 5 انگشت دست مثل هم نیستند. اما انگشت دست هرچه باشد انگشت دست است. حق ندارد که انگشت پا باشد. اگر انگشت پا بشود خاصیت خود را از دست می‌دهد.
جوان مسلمان می‌تواند با بقیه جوانها فرق داشته باشد اما هرچه باشد باید یک جوان مسلمان باشد والا‍ّ خاصیتمسلمان بودن خودش را از دست می‌دهد. تکنولوژی در خدمت غرب قرار گرفته است که برای ما مسلمانان خطر ایجاد کند.
آقای احمد حنیف؛ نمی‌توان به بهانه خطرناک بودن تکنولوژی چشمها را به پیشرفت دنیا بست. بالاخره باید از تکنولوژی بهره جست؟!
شاید نتوانیم بدون تکنولوژی زندگی کنیم؛ شاید. مثل ماشین. ما مجبوریم از ماشین استفاده کنیم. اما ماشین برای محیط زیست خیلی ضرر دارد. آلودگیهای ماشین آینده بچه‌های ما را خراب می کند. اما اگر همین اتومبیل در تهران نباشد وحدت و زندگی مردم خراب می‌شود. ما مجبوریم از ماشین استفاده کنیم. من فکر می‌کنم اگر ماسیستم ارزشی غرب را بفهمیم آینده ما روشن است. اگر خوب این سیستم را نفهمیم و تکنولوژی آن را بپذیریم در همان دنیای غرب غرق می‌شویم.
اکنون غرب «جهانی شدن» را مطرح می‌کند. آمریکا به‌عنوان مدعی جهانی شدن سعی می‌کند تمام کشورها را تابع یک فرهنگ، یک رفتار اجتماعی و یک شیوه زندگی بکند. آمریکا دهکده جهانی را محل سکونت بشر و چهره آینده دنیا می‌داند.
در این دنیا ما به‌عنوان مسلمان مدعی هستیم که نه‌تنها می‌توانیم بدون پذیرش ملزومات زندگی غربی به حیات خود ادامه بدهیم؛ بلکه ادعا می‌کنیم می‌توانیم بر غرب هم تأثیرگذار هم باشیم.
هنگامی که حافظه تاریخی مسلمانها را مرور می‌کنیم؛ می‌بینیم از هنگام جنگهای صلیبی تا پایان این جنگها دنیای اسلام توانسته است فرهنگ خود را به‌عنوان فرهنگ برتر در غرب تعمیم بدهد.
در دنیای امروزی که غرب بر تمام ابزار ارتباطی تسلط دارد آیا باز هم ممکن است که دنیای اسلام بتواند نقش قابل توجهی در گردش روزگار بازی کند؟
آمریکا و دنیای مدرن در تکنولوژی ارتباطی خیلی قوی‌تر از روزگار سابق ظاهر شده است. اما ما می‌بینیم در جنگ ویتنام؛ ویت‌کنگها جنگ پارتیزانی استفاده می‌کنند و اتفاقاً بر آمریکا هم پیروز می‌شوند.
ما باید در جنگ فرهنگی با غرب استراتژی جنگ پارتیزانی را اجرا کنیم. یعنی بین مردم کار کنیم و مردم را برای مبارزه فرهنگی با غرب بسیج کنیم.
ما نمی‌توانیم با «اینترنت» و «ماهواره» آن‌قدر پیشرفت کنیم که بر غرب هم پیروز بشویم. باید قانون رقابت فرهنگی با غرب را عوض کنیم. باید نوعی رقابت با غرب ایجاد کنیم که تولید خودمان است. خود ما مدیریت و اجرای این رقابت را بر عهده داریم. قانون این رقابت را خودمان بنویسیم و پیش از اینکه غرب از این نوع رقابت باخبر بشود آن را پیاده کنیم.
خودمان نقش ایفا بکنیم تا غرب وارد انفعال بشود و واکنش به ما نشان بدهد.
این کار چگونه ممکن است؟
من فکر می کنم ارتباط با مردم راه مهمی است. باید اجرای این رقابت و جنگ فرهنگی را به خود مردم بسپاریم. اما این کار را نمی‌کنیم. مثلاً طلبه آمریکایی آمده است اینجا و بعد از درس خواندن به غرب برمی‌گردد. بایدسیستمی برای ارتباط با او درست کنیم تا وقتی به غرب برگشت بتواند در این مبارزه فرهنگی نقش ایفا کند. خیلیها از آمریکا آمدند. اما وقتی برگشتند به حال خود رها شدند و در یک گوشه‌ای تنهایی و با کمترین ارتباطات دین خود را تبلیغ می‌کنند.
هیچ پشتیبانی؛ از طلبه‌هایی که به آمریکا برمی‌گردند نشد. آنها در آنجا تنهای تنها ماندند.
آقای احمد حنیف!مادر جنگ تحمیلی چنین شیوه ای را تمرین کردیم و موفق شدیم.اما مبارزه فرهنگی مثل مبارزه نظامی ملموس نیست.شفاف نیست.لطیف و پنهان است.جنگ پارتیزانی فرهنگی چگونه ممکن خواهد بود؟
روش جنگهای پارتیزانی این است که فضای آزاد و خلاء برای دشمن ایجاد بکنند. دشمن روز حمله می‌کند اما وقتی به مقصد می‌رسد می‌بیند هیچ‌کس آنجا نیست! برعکس هم هست. پارتیزانها شب به‌طور ناگهان در دل دشمن ظاهر می‌شوند. دشمن نمی‌داند او از کجا آمدو پدرش را درآورد.
ما باید در مبارزه فرهنگی هم محیطهای آزاد درست کنیم. مردم در کفرستان از کفر خسته شده‌اند اما نمی‌دانند وقتی از کفر فرار کردند کجا بروند. ایران برای خیلی از مسلمانهای دنیا این‌جوری بود که بعد از انقلاب آن الگوی آزاد و رها از کفر را به تصویر می‌کشید. خیلی هم دوست داشتند بیایند در ایران زندگی کنند. اما نتوانستند. چون ایران هنوز ناسیونالیسم هست. خیلی از مسلمانها سعی می‌کردند پدیده انقلاب اسلامی را در کشور خود به وجود بیاورند.
ما باید اول اسلام را خوب تبلیغ کنیم. بعد شهرکهایی درست کنیم که امنیت و پیشرفت در آن باشد تا کافر به ایران می‌آید در این شهرک بماند و با اسلام آشنا شود بدون اینکه کفر آنها برای کسی مشکل ایجاد کند.
الان غرب اشباع شده است. از کفر خود پر شده است. دیگر ظرفیت کفر را ندارد؛ اگر تبلیغ خوبی از اسلام بشود مردم مسلمان می‌شوند. چرا که برای پیدا کردن راه بهتر آماده هستند. اگر آرزوی خود را در اسلام ببینند زود مسلمان می‌شوند. اینترنت هم نمی‌تواند مزاحم مسلمان شدن آنها باشد.
اینترنت یک ارتباطات کانالیزه شده و فقط از صفحه کامپیوتر به مخاطب خود می‌دهد. او خیلی دوست دارد که از کانال دیگری هم اطلاعات را بگیرد. ما باید کانال دیگری پیدا کنیم؛ تا اطلاعاتی غیر از اینترنت به او بدهیم.
من نمی گویم از اینترنت و تکنولوژی استفاده نکنیم؛ نه. ولی نباید بر اینترنت و تکنولوژی تمرکز کنیم.
ما باید در برابر تکنولوژی الکترونیکی تکنولوژی انسانی و ذهنی را جدی بگیریم. باید بر قلبها و با مفاهیم عالیسخن بگوییم. الان مردم از کفر و تکنیکهای شیطانی خسته شده‌اند. خیلی راحت زبان انسانی و عالی را می‌پذیرند. بشریت تشنه مفاهیم عالی است. اگر ما بتوانیم این مفاهیم را به آنها منتقل کنیم.