در کتاب تاریخ یهود می خوانیم: با به قدرت رسیدن الکنن امپراتور مسیحی، کنستانتین، فشار به یهودیان آغاز شد. یهودیت، که هنوز از مخاطرات و مظالم بتپرستان بابل نفس راحتی
نکشیده بود، دیگر بارگرفتار همان بتپرستان، که به لباس تازه و نو در آمده بودند، شد. آری، مذهب آنان عوض شده بود، لکن معتقدات ملّی و رسوم اجدادی آنها، که یهودیان را به
چشم برده و اسیر و مغلوب مینگریست، باقی مانده بود. بدین سان، قدرت تازه و نو در مسیحیّت کوشش کرد تا آثار باقی ماندة فرهنگ یهود در یهودیه را نابود سازد. 1 در جوامع
مسیحی، همیشه احساسات ضد یهود موجود بوده است. ازاین رو، هیچ وقت یک پارچگی و تفاهم و محبّت بین آن دو پدید نیامد. جلکنوس کرنیستون در این باره میگوید:
«یهودیان، که در ابتدا دوست داشتند به بهای انکار ملّیت خویش با همسایگان خود یکی شوند، بتدریج، دریافتند که از خود گذشتگی ایشان بیهوده است؛ زیرا که اتحاد و وحدت و یگانگی از
یک طرف معنا ندارد، بلکه طرف مقابل نیز باید به آن راغب باشد.» 2
................................................
1 - همان، ص 51، به نقل از: تاریخ یهود.
2 - جلکنوس کرینستون، انتظار مسیحا در آیین یهود، ترجمة حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1377، ص 167.