دیدگاههای رایج در مورد جهنم را بررسی کنیم.
1- جهنم به مثابه عذاب جاودانی
(Literal view)
این نظریه، قدیمیترین نگرش پیرامون جهنم است و مهمترین مروجِ آن شخصی است به اسم والورد (J. F. Waloord). آقای والورد معتقد است آنچه کتابمقدس در مورد جهنم میگوید را باید بهطور تحتالفظی معنا کرد. جهنم مکان عذاب ابدی گناهکاران است. گناه انسان تأثیری جاودانه دارد، از این رو مجازات آن نیز بیپایان است. بنا بر نظر آقای والورد، تمام کسانی که به خدا پشت نموده، مکاشف? محبت او در عیسی مسیح را سرسختانه رد میکنند، در آتش ابدی جهنم عذاب خواهند کشید. والورد و پیروانش در توجیه این دیدگاه به این دلایل استناد میکنند:
1- شواهد غیر قابل انکار کتابمقدس. ظاهراً خود انجیل چنین میگوید. نمونههایی از این دیدگاه را میتوان در آیات زیر یافت: متی 5:22، 29 و 30؛ 10:28؛ 18:19؛ 13:18-23؛ 23:15 و 33؛ 25:14-30؛ مرقس 9:43، 45 و 47؛ لوقا 12:5؛ یعقوب 3:6؛ دوم پطرس 2:4؛ اول تسالونیکیان 5:9؛ دوم تسالونیکیان 1:9؛ عبرانیان 6:3؛ 10:27؛ یهودا 7؛ مکاشفه 14:13-14؛ 14:10-11.
2- عبارت عذاب ابدی را نمیتوان به شکل دیگری تفسیر کرد. واژ? "ابدی" براستی بهمعنای "بیپایان" است.
3- هر دیدگاهی غیر از این، در واقع به آخرتشناسی اصیل مسیحی ضربه میزند.
4- چنین نگرشی به ما انگیزه میدهد تا در امر بشارت با تمام وجود کوشا باشیم.
5- این نگرش مورد تأیید برخی از بزرگان مسیحی همچون آگوستین و جاناتان ادوارد است.
2- درک استعارهای از جهنم
(Metaphorical View)
از مروجان این نظریه میتوان به مارتین لوتر، جان کالون، جی پکر (J. Packer) و آقای کراکت (W. Crackett) اشاره کرد. طرفداران نگرش استعارهای جهنم بر این باورند که زبان تصویرگونه و عمیقاً سمبلیک کلام خدا در مورد جهنم را نباید به شکل تحتالفظی تفسیر کرد. برخی از سبکهای ادبی نیز که در آنها به موضوع جهنم اشاره شده، از نوع ادبیاتی است که پر از تشبیه و استعاره است (ادبیات آپوکالپتیک). جهنم را باید دوری از حضور خدا تعبیر کرد، مانند وضعیتِ پر رنج و عذابِ آدم و حوا پس از اخراج از باغ عدن. کسی که از خدا دور شود، طبعاً خود را در چنان منجلابی خواهد یافت که نامی جز جهنم نمیتوان برای آن متصور شد. این نگرش، تمام آیاتِ کتابمقدسیای را که در نظریه اول مطرح شد بهصورتِ استعاری تعبیر میکند. رنج و عذاب دوری از خدا در واقع حالتی روحی و دردی فکری و هویتی است. درست مثلِ نِیای که از نیستان بریده میشود و دیگر به جایگاه اصلی خود باز نمیگردد. انسان نیز بهدلیل سماجت و پافشاری در گناهان خود، از سرمنشاء اصلیِ خود یعنی خدا جدا میشود و تا به نزد او بازنگردد، هیچگاه روی آسایش و خوشی نخواهد دید. پیروان این نظریه میگویند که عذاب فیزیکی که در آیات کلام خدا از آن صحبت شده برای این است که خواننده متوجه جدی بودنِ تصمیمی که باید در حضور خدا بگیرد بشود، نه آن که این عذاب واقعاً و در مفهومی تحتالفظی اتفاق بیفتد.
3- نگرش کلیسای کاتولیک روم
(Purgatorial View)
از نظر کلیسای کاتولیک روم، دو مفهومِ جهنم و برزخ در هم تنیده شده است. اگر چه امکان ورود به جهنم همواره وجود دارد، اما قائل شدن به مقوله برزخ بُعد تازهای به این موضوع میدهد. از این رو لازم است نخست نگاهی اجمالی داشته باشیم به مفهوم برزخ از نگاه کلیسای کاتولیک روم.
اگر بشر حیات خود را از خدا دارد، لاجرم سرنوشت او نیز در دست خدایی است که او را آفریده. شکاف اخلاقی بین انسان گناهکار و خدای خالق چنان وسیع است که اکثر انسانها پس از مرگ، هنوز آمادگی رویارویی با خدای قدوس را ندارند. به همین جهت به زمانی احتیاج دارند تا در آن پاک شوند. اگر باز پس از این دوره به عصیان نسبت به خدا دامن زنند، بهواقع جهنم را برای خود برگزیدهاند. بهنظر میآید که این نگرش کلیسا در خصوص جهنم، بیشتر با درک استعارهای همخوانی داشته باشد تا با تعبیرِ تحتالفظیِ جهنم. گفتنی است که مسیحیان غیرکاتولیک نیز به وجود مرحلهای پس از مرگ و پیش از داوری نهایی معتقد هستند که میتوان آن را وضعیت بینابین(Interim Stage) نامید. منتهی کلیسای کاتولیک این وضعیت را مرحل? پاک شدن و بهعبارتی تقدیسِ فرد پیش از روبرو شدن با خدا میداند. بنابراین از نظر کلیسای کاتولیک، فرایند پاک شدن فرد مسیحی حتی پس از مرگ نیز ادامه دارد و بازماندگان فرد متوفی میتوانند با دعا و خیرات او را در این امر یاری رسانند.
4- جهنم به مثابه نابودی یکباره و نه عذاب ابدی
(Annihilation View)
شخصی بهنام کارل پیناک معتقد است که آتش در کلام خدا اغلب کاربردی نابودکننده دارد، نه عذابدهنده. انسانی که شخصاً تصمیم میگیرد با خدا بیگانه باشد، در واقع حکم نابودی خود را امضا میکند. از نظر پیناک، اِشکال نگرش سنتی (عذاب ابدی در نظریه اول) این است که چون تحت تأثیرِ تفکر افلاطون روحِ انسان را جاودانه میداند، عذاب او را نیز جاودانه میبیند. در حالی که کلام خدا نمیگوید که بشر از ابتدا بهطور طبیعی جاودانه خلق شده است، بلکه حیات جاودان در واقع هدیه خدا است به شخص ایماندار، و نباید آن را بهعنوان آنچه جزو داراییهای انسان است تعریف کرد. فقط و فقط خدا جاودانه است (اول تیموتائوس 6:16). بنابراین نمیتوان با استناد به جاودانه بودنِ روح انسان، نتیجه گرفت که عذاب او امری ابدی و جاودانه است. گذشته از این، وجود جهنم و بهشت در کنار یکدیگر، علامت سؤالی را پیش روی خدایی میگذارد که میخواهد کل در کل باشد (اول قرنتیان 15:28). بهقول متفکر بزرگ مسیحی جان استات، این گفته که «همه چیز را نو میسازم» (مکاشفه 21:5) در فضایی که هنوز عصیان وجود دارد، چه معنایی میتواند داشته باشد؟
پیناک بر اساس شواهد بالا معتقد است که جهنم به معنای هلاکت و نابودی یکباره است. در توجیه این نظریه معمولاً به آیات زیر استناد میشود:
مزمور 37:2 و 9-10؛ متی 10:28؛ مرقس 14:1-2؛ اول قرنتیان 3:17؛ فیلیپیان 1:28؛ غلاطیان 6:8؛ دوم تسالونیکیان 1:9 و دوم پطرس 3:7.
نتیجهگیری
همانطور که در مقدمه مقاله ذکر شد، هر یک از چهار نظری? فوق خود نقدی بر دیگریاند. آنچه واضح است این است که مسیحیان همگی واقعیت جهنم را قبول دارند، اما در چگونگی ماهیت آن با یکدیگر اختلافنظر دارند. با توجه به دستاوردهایی که پیرامون علم تفسیر کتابمقدس برای مسیحیان انجیلی حاصل شده است، میتوان به دو نگرش "استعارهای" و همچنین "نابودی یکباره" با تأمل بیشتری اندیشید.