سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هزاران سؤال

93717

 

اصلاً مسیحیت با دو چیز در دنیا پیشرفت کرد، یکى جنگ و دیگرى تفتیش عقائد و حالا که مدرنیته و سکولاریزاسیون آمده و مسیحیت به زاویه رفته و به یک تشریفات تبدیل شده، براى جبران گذشته ها تمام ادبیاتشان تبدیل شده به "عشق"، "صلح"، "صفا" و "محبت" در حالی که منابع غنى نظرى در باب اخلاق ندارند، آن طوری که ما در قرآن و سنت داریم. 

یعنى وقتى رسماً در عهدین، یعنى تورات و انجیل، پیامبران که معلمان اخلاقند، اهل شراب و زنا و دروغ معرفى می شوند، مسلماً از این کتاب نمی شود اخلاق دینى تئوریزه کرد. 

 

همین که این ها در غرب دستشان خالى بود از منابع دینى درست براى اخلاق، مجبور شدند به فکر کردن و نظریه دادن درباره اخلاق، اما آن قدر مشوش و متناقض که به نسبى گرایى و شکاکیّت انجامید. 

 

??در عوض ما منابع غنى اسلام یعنى قرآن و سنت و سیره پیامبر و اهل بیت را در اختیار داشتیم که نه تنها کلیات را بیان کرده اند بلکه به ریزترین جزئیات هم اشاره داشته اند مثل اخلاق در خانه، اخلاق اقتصادى، اخلاق جنسى، اخلاق سیاسى، اخلاق در تعلیم و تربیت، اخلاق در پوشش تا حتى اخلاق دستشویى رفتن! 

 

به نظر من اگر در شرق و غرب عالم راجع به اخلاق کلى گویى کرده باشند، در سنت ما، مبانى، کاملاً دقیق و جزئیات کاملاً روشن است. 

منتهى ما مثل بچه پولدارهایى می مانیم که خاطرشان جمع است که حساب بانکى شان پر از پول است و دیگر زحمتى براى برنامه ریزى و کار و تلاش و نظم نمی کنند و چشم بسته دست می کنند توى جیب بابا و یک چیزى برمی دارند. 

 

????این غناى منابع فکرى ما، باعث تنبلى ما شده، تنبلى روحانیت، تنبلى دانشگاه و حوزه، تنبلى رسانه ها و ما مفت خور بار آمده ایم. 

??مثل اقتصادمان که خاطرمان جمع است نفت داریم و این نفت رفو می کند تمام ضعف هاى مدیریتى ما را و هر کجا کم می آوریم دلمان به آن خوش است. 

 

?در مباحث فلسفى و نظرى و اخلاق و حقوق و اقتصاد هم، هر جا که باید بنشینیم و فکر کنیم و عرق بریزیم و بحث و مناظره کنیم و بی خوابى بکشیم و بنویسیم و تحقیق کنیم و پاسخگو باشیم، می گوییم ولش کن آقا! این ها که هست ... 

این است حکایت تنبلى و مفت خورى اى که بر ما در حوزه اندیشه حاکم شده. 

مثلاً می خواهیم راجع به اخلاق صحبت کنیم، یک ربع قبل از جلسه دست مى کنیم و یک کتاب را از کتابخانه برمی داریم و با خود می گوییم خیلى خوب، من همین حدیث را که بخوانم و معنا کنم، دیگر بس است. واقعاً هم بس است، اما این باعث شده که ما دیگر فکر نمی کنیم. 

??و لذا ما از نظر نظریه پردازى در بستر بسیارى از علوم، در یکى دو قرن اخیر عقیم شده ایم. مغزها تعطیل شده و تار عنکبوت بسته و همه به مرخصى رفته اند. 

نتیجه اش این شده که وقتى می خواهیم از اخلاق دینى صحبت کنیم، مجبوریم فقط کلیات را بگوییم و یا آیه و حدیث را فقط ترجمه کنیم. تازه همان را هم درست ترجمه نمی کنیم و همه ابعاد حدیث را خودمان نمى فهمیم که به بقیه بگوییم.

 

این را به شما بگویم، ???تا کسى نفهمد که چه نظریاتى در غرب و شرق، قدیم و جدید درباره اخلاق گفته شده، وللّه اهمیت احادیث اخلاقى ما را متوجه نمی شود. 

??نمى فهمد که این روایت، این سنت و روش، پاسخ پانزده مکتب اخلاقى را در دنیا دارد می دهد. 

این ها را نمی فهمیم، درست مثل بچه اى با الماس گران بهایى در دست که دارد با آن تیله بازى می کند.

استاد رحیم پور ازغدی

"انسان شدگى" سال 1386