سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هزاران سؤال

93717

پیامبر

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در عهد عتیق

در عهد عتیق بشارت های بسیاری وجود دارد. در میان آنها، مواردی هست که در طول تاریخ تنها بر پیامبر اکرم (ص) قابل تطبیق است. از این نمونه است آنچه در خطاب به حضرت موسی (ع) در سفر تثنیه از عهد عتیق آمده است: «نبیی را از برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را در دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت و هر کسی که سخنان مرا، که او به اسم من می گوید، نشنود من از او مطالبه خواهم کرد.» (تثنیه، 18:18 و 19) مسیحیان به بیانی که در کتاب اعمال رسولان آمده است، مصداق این بشارت را حضرت عیسی مسیح (ع) می دانند. (اعمال رسولان، 3:22)

 

نقد درونی :

در این عبارت چند خصوصیت مهم برای «پیامبر موعود» وجود دارد که قابل تأمل و بررسی است:

 

الف. پیامبری نظیر موسی (ع)

مسیحیان این عبارت را بر حضرت عیسی (ع) تطبیق می دهند. حضرت عیسی مسیح (ع) چند شباهت با حضرت موسی (ع) داشت: 1ـ هر دو یهودی بودند. 2ـ هر دو پیامبر بودند. ظاهرا این دو خصوصیت برای «نظیر موسی» بودن کافی نیست; زیرا اگر حضرت عیسی (ع) با داشتن این دو شباهت، نامزد این بشارت باشد، هر کدام از انبیای بنی اسرائیل پس از حضرت موسی (ع) نیز همین دو خصوصیت را داشته اند و حضرت یوشع، سلیمان، اشعیا، یحیی (ع) و برخی دیگر از این بزرگواران نیز هم یهودی بوده اند و هم پیامبر، اما کسی این بشارت را بر آنها تطبیق نکرده است.

دلایل شباهت پیامبر اکرم (ص) به حضرت موسی (ع)

از سوی دیگر، دلایلی وجود دارد که حضرت عیسی (ع) «نظیر موسی» نبود، بلکه تنها پیامبر اکرم (ص) «نظیر موسی» بودند:

1ـ طبق اعتقاد مسیحیان، حضرت عیسی (ع) خداست! او یکی از اقنوم های سه گانه اقدس است! اما حضرت موسی (ع) نزد آنان از مقام الوهیت برخوردار نبود، او تنها پیامبر خدا بود. پیامبر اکرم (ص) نیز با معجزه جاوید خود (قرآن) فقط پیامبر بود. پس نظیر موسی است.

2ـ طبق اعتقاد مسیحیان، حضرت عیسی (ع) برای گناهان بشریت بر صلیب مرد و دفن گردید، ولی پس از سه روز به آسمان ها رفت. او قیام پس از مرگ داشت و این حادثه مهمی در زندگی حضرت عیسی مسیح (ع) به شمار می رود. اما حضرت موسی (ع) اینگونه نمرد و به آسمان ها نیز نرفت. پس حضرت عیسی مسیح (ع) «نظیر موسی» نبود. در مقابل، پیامبر اکرم (ص) همانند حضرت موسی (ع) از دنیا رفت.

3ـ حضرت موسی (ع) و پیامبر اکرم (ص) در یک روند طبیعی و عادی، در اثر مباشرت طبیعی یک زن و مرد به دنیا آمدند. اما حضرت عیسی (ع) با معجزه خاصی خلق شد. انجیل متی درباره ولادت حضرت عیسی(ع) چنین آورده است: «اما ولادت عیسی مسیح چنین بود که چون مادرش مریم به یوسف نامزد شده بود قبل از آنکه با هم آیند او را از روح القدس حامله یافتند.» (متی، 1:18). لوقا در این باره چنین نوشته است: «پس فرشته نزد او داخل شده، گفت: سلام بر تو ای نعمت رسیده، خداوند با تو است و تو در میان زنان مبارک هستی. اینک حامله شده پسری خواهی زایید و او را عیسی خواهی نامید... مریم به فرشته گفت: این چگونه می شود و حال آن که مردی را نشناخته ام; فرشته در جواب وی گفت: روح القدس بر تو خواهد آمد و قوت حضرت اعلی بر تو سایه خواهد افکند...; زیرا در نزد خدا هیچ امری محال نیست.» (لوقا، 1:28، 31، 34، 35، 37)

قرآن کریم نیز خلقت حضرت عیسی (ع) را با شکوه هر چه تمام تر، چنین بیان کرده است: «اذ قالت الملائکة یا مریم ان الله یبشرک بکلمة منه اسمه المسیح عیسی ابن مریم وجیها فی الدنیا و الآخرة و من المقربین؛ آن گاه که فرشتگان گفتند: ای مریم! خدا تو را به کلمه ای از جانب خود که نامش مسیح عیسی بن مریم است مژده می دهد که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان است. و در گهواره [به اعجاز] و در میانسالی [به وحی ] با مردم سخن می گوید و از صالحان است.» (آل عمران/ 45) «قالت رب انی یکون لی ولد و لم یمسسنی بشر قال کذلک الله یخلق ما یشاء اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون؛ مریم گفت: پروردگارا! چگونه مرا فرزندی باشد حال آن که دست بشری به من نرسیده است؟ فرمود: این چنین [است که] خدا آنچه بخواهد می آفریند، و چون کاری را اراده کند، فقط به آن می گوید: باش، پس موجود می شود.» (آل عمران/ 47) بنابراین، حضرت عیسی (ع) تولدی همانند حضرت موسی (ع) نداشته است. پس نظیر او نیست.

4ـ حضرت موسی (ع) و پیامبر اکرم (ص) هم پدر داشتند و هم مادر، همچنین تشکیل خانواده دادند و دارای فرزندانی نیز گردیدند. اما حضرت عیسی (ع) فقط مادر داشتند و خلقت ایشان همانند خلقت حضرت آدم (ع) بود، تا پایان عمر هم تشکیل خانواده ندادند و مجرد باقی ماندند. پس او «نظیر موسی» نبودند.

5ـ حضرت موسی (ع) و پیامبر اکرم (ص) نزد مردم خود پذیرفته شدند. شکی نیست که یهود مزاحمت های فراوانی برای حضرت موسی (ع) ایجاد کردند و در دوران سرگردانی در بیابان پیوسته بهانه جویی می کردند. اما در عین حال، حضرت موسی (ع) را به عنوان پیامبری الهی قبول داشتند. به نحو مشابهی، قریش عرصه را بر پیامبر اکرم (ص) در مکه تنگ گرفتند و آن حضرت پیوسته مورد اذیت و آزار آنها بودند تا پس از سیزده سال از محل تولد خود به مدینه هجرت کردند، اما پیش از رحلت، تمام ملت عرب او را به عنوان پیامبر قبول داشتند. ولی بر اساس اناجیل موجود، یهود حضرت عیسی (ع) را نپذیرفتند «او در جهان بود... جهان او را نشناخت. به نزد خاصان خود آمد و خاصانش او را نپذیرفتند.» (یوحنا، 1:10 و 11) و در نهایت، او را دستگیر نمودند و تسلیم فرماندار رومی کردند. حتی امروز پس از دو هزار سال، ملت یهود حضرت عیسی (ع) را رد می کنند و قبول ندارند. بنابراین، حضرت عیسی (ع) «نظیر موسی» نبود.

6ـ حضرت موسی (ع) و پیامبر اکرم (ص) پیامبر بودند و در عین حال، حکومت و رهبری جامعه را نیز برعهده داشتند، وحی الهی را دریافت می کردند و بر اساس آن، به ارشاد و راهنمایی مردم می پرداختند. علاوه بر آن، حاکم بر مردم نیز بودند. حضرت موسی (ع) همچون سلطان مقتدری فرمان می راند و (به اصطلاح) حیات و مرگ قوم در دستش بود. او دستور داد مردمی را که حرمت روز سبت را شکسته بود و در آن روز، هیزم جمع کرده بودند سنگسار کنند. (اعداد، 15:32، 36)

کم نبود گناهانی که مرتکبان آنها به مجازات مرگ محکوم می شدند و حضرت موسی (ع) دستور اجرای حکم الهی صادر می کردند. به نحو مشابهی، حضرت محمد (ص) نیز از چنین قدرتی برخوردار بودند. اما متأسفانه همه انبیا (ع) فرصت اجرای فرامین الهی را نیافتند. افراد بسیاری بودند که از موهبت نبوت برخوردار بودند، اما هرگز فرصت اجرای فرامین الهی را پیدا نکردند. حضرت عیسی (ع) نیز از این دسته بودند. ایشان نه تنها حکومت عام پیدا نکردند، حتی به اعتقاد مسیحیان شاگردان بسیار نزدیک و حواریونشان نیز به ایشان خیانت ورزیدند، او را دستگیر نمودند و تسلیم فرماندار رومی کردند. آن ها او را به سخریه گرفتند، آب دهان بر رویش انداختند، بر صورت او سیلی زدند و حتی او را عریان ساختند، لباس قرمزی بدو پوشانیدند، تاجی از خار بافتند و بر سرش گذاشتند و استهزا کنان به او گفتند: ای پادشاه یهود. در نهایت نیز او را به دار کشیدند. (انجیل متی باب 26) بنابراین، حضرت عیسی (ع) «نظیر موسی» نبود.

7ـ حضرت موسی (ع) و پیامبر اکرم (ص)، هر کدام شریعت جدیدی آوردند. حضرت موسی (ع) علاوه بر «ده فرمان»، شریعت جامعی برای هدایت قوم بنی اسرائیل آوردند. پیامبر اکرم (ص) نیز در بین مردمی که غرق در جهل و وحشیگری بودند مبعوث شدند و آنها را از حضیض ذلت به اوج عزت رسانیدند. ایشان مصدق و مهیمن تعلیمات انبیای سلف (ع) بودند، ولی در عین حال، شریعت جدیدی آوردند. اما حضرت عیسی (ع) شریعت جدیدی نیاوردند و بر اساس نقل اناجیل فرمودند: «گمان مبرید آمده ام تا تورات یا صحف انبیا را باطل سازم، نیامده ام تا باطل نمایم، بلکه تا تمام کنم; زیرا هر آینه به شما بگویم تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطه ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود.» (متی، 5:17)

همچنین در انجیل لوقا آمده است: «آسان تر است که آسمان و زمین زایل شود از آنکه یک نقطه از تورات ساقط گردد.» (لوقا 16:17) بنابراین، حضرت عیسی (ع) «نظیر موسی» نبود و تنها پیامبر اکرم (ص) در تمام این موارد «نظیر موسی» بودند.

پیامبران الهی

ب. از میان برادران ایشان

کتاب مقدس از حضرت ابراهیم (ع) به عنوان دوست و خلیل خدا یاد می کند. حضرت ابراهیم (ع) دو همسر به نام های ساره و هاجر داشت. هاجر اولین پسر حضرت ابراهیم، اسماعیل (ع)، را به دنیا آورد. در این زمان، حضرت ابراهیم (ع) هشتاد و شش ساله بودند. (پیدایش، باب 16) هنگام عهد خدا با حضرت ابراهیم (ع)، حضرت اسماعیل (ع) یگانه فرزند ایشان بود. (پیدایش، 17:15 ـ 1) همسر دیگر حضرت ابراهیم، ساره، نیز در ایام پیری حامله شد و پسری زایید و حضرت ابراهیم (ع) نام او را اسحاق نهادند. در آن هنگام، حضرت ابراهیم (ع) صد ساله بودند. (پیدایش، 21:2 ـ 5)

عهد عتیق فرزندان اسماعیل و فرزندان اسحاق را در مقابل یکدیگر با هم برادر خوانده است. (پیدایش، 16:12 و 25:18) فرزندان اسحاق یهودی و فرزندان اسماعیل عرب زبان بودند. حضرت محمد (ص) از نژاد اسماعیل، فرزند اول ابراهیم خلیل الله (ع)، بود که خداوند او را از میان برادران اسرائیل (یعنی از نژاد اسماعیل) برگزید و این دقیقا همان چیزی است که در خطاب به حضرت موسی (ع) آمده است. (تثنیه، 18:18) قابل توجه است که در ترجمه های جدید، که به نام ترجمه تفسیری از سوی کلیساها انتشار یافته است، در این عبارات، لفظ «از میان برادران» ایشان را حذف کرده اند.

 

ج. خداوند کلام خود را در دهان او گذاشت

در کتاب اشعیای نبی (ع) چنین آمده است: «و آن طومار را به کسی که خواندن نداند، داده، گویند: این را بخوان و او می گوید: خواندن نمی دانم.» (اشعیا، 29:12) پیامبر اکرم (ص) چهل ساله بودند که در غار حرا، در شب بیست و هفتم ماه رجب، جبرئیل امین ایشان را با زبان مادریشان مورد خطاب قرار داد و فرمود: بخوان، او فرمود: من خواندن نمی دانم. به او گفته شد: به نام خداوند کریم خود بخوان. (علق/ 1- 5) این چنین فرشته وحی، کلمات الهی را بر دهان مبارک پیامبر (ص) گذاشت و ایشان نیز به همان صورتی که به ایشان وحی و القا شده بود، تکرار کردند و به مردم ابلاغ نمودند. در قرآن کریم، سوره های متعددی وجود دارد که با کلمه «قل» آغاز شده اند. همچنین آیات فراوانی وجود دارد که در ابتدای آنها کلمه «قل» وارد شده است. تمام اینها نشانگر آن است که فرشته وحی کلام الهی را بر دهان حضرت رسول (ص) گذاشته است. آن حضرت مکتب ندیده بودند و در تمام عمر شریف خود هرگز قلم به دست نگرفتند. معلم او فقط قادر توانا بود: «و ما ینطق عن الهوی* ان هو الا وحی یوحی* علمه شدید القوی؛ و از روی هوس سخن نمی گوید. نیست این سخن جز وحیی که نازل می شود. او را [آن فرشته] بس نیرومند آموخت.» (نجم/ 3- 5)

منـابـع

 

کتاب مقدس- ترجمه تفسیرى- انجمن بین المللى کتاب مقدس- 1995م

آبراهام ا. کهن- گنجینه ‏اى از تلمود- ترجمه امیرفریدون گرگانى- صفحه 302

ویل دورانت- تاریخ تمدن- جلد 3 صفحه 708- 709

 

محسن پورمحمّد- مقاله پیامبر اکرم در عهدین- سایت باشگاه اندیشه


یأجوج  و  مأجوج  انسان  نیستند؛ بلکه موجوداتی  از  جن  یا  نسناس  یا  طائفه  ای  دیگر  هستند :

قائلان  به  این  نظر  دلایل  روایی  و  عقلی  برای  خود  دارند:
می  گویند:

حَتَّى  إِذَا  فُتِحَتْ  یأْجُوجُ  وَمَأْجُوجُ  وَهُمْ  مِنْ  کُلِّ  حَدَبٍ  ینْسِلُونَ(الأنبیاء/96)

 

تا  آن  زمان  که  «یأجوج»  و  «مأجوج»  گشوده  شوند؛  و  آن ها  از  هر  محل  مرتفعی  بسرعت  عبور  می‌کنند.

احادیث :

1-  در  کافى  (روضه  220)  بسندش  از  ابن  عباس،  گفت:  پرسش  شد  امیر  المؤمنین  علیه  السّلام  از  خلق،  فرمود:  خدا  1200  در  خشکى  آفریده  و  1200  در  دریا  و  70  جنس  از  آدمیزاده،  و  همه  مردم  فرزند  آدمند  جز  یأجوج  و  مأجوج.


آسمان  و  جهان-ترجمه  کتاب  السماء  و  العالم  بحار،  ج4،  ص:  90منبع:نرم  افزار  گنجینه  روایات  نور


گاگ و مگاگ .

یأجوج و مأجوج در عهدین

اولین اشاره به گاگ و مگاگ در کتاب پیدایش و جدول ملتها است. در این قسمت نام 70 بازمانده نوح که در تمامی دنیا پراکنده شدند آمده است. نوح سه پسر به نامهای سام، حام و یافث داشت. مگاگ فرزند دوم یافث است.

اینان فرزندان دودمان نوح اند: سام و حام و یافث که پس از طوفان برای هر یک فرزندانی شد، فرزندان یافث عبارت بودند از جومر و مگاگ و مادای و باوان و نوبال و ماشک و نبراس. - کتاب پیدایش، فصل 10

نام گاگ و مگاگ مجددا در کتاب حزقیال تکرار شده است؛ ولی در اینجا مگاگ یک محل جغرافیایی و نه یک فرد است:

ای فرزند آدم روی خود متوجه جوج سرزمین ماجوج رئیس روش مشک و توبال، کن، و پیشگویی خود را اعلام بدار و بگو: ای گاگ رئیس روش مشک و توبال، علیه تو برخاستم. - کتاب حزقیال فصل 38

 

در کتاب حزقیال همراهان گاگ، مشک و توبال، پارس، کوش و پوت هستند. مشک و توبال و گومر و بث توگارما مردمان واقعی سرزمین ترکیه در آن زمان بودند. کوش معمولا به سودان تصور میشود ولی گاهی گفته میشود که کوش دیگری در سرزمین پارس نیز وجود داشته است. پوت معمولا به سومالی تصور میشود. پارس هم به معنی سرزمین ایران امروزی است. گاگ شکست خورده و در نهایت در دره هامون-گاگ در اسراییل دفن می شود.

همچنین نویسنده مکاشفه یوحنا می نویسد که چگونه او در رویا شیطان را به همراه گاگ و مگاگ می بیند که تمامی ملت های چهار گوشه زمین را تحت کنترل دارد. وقتی هزار سال تمام شد شیطان از زندان خود آزاد خواهد شد و تمامی ملتهای چهارگوشه دنیا را فریب خواهد داد گاگ و مگاگ و آنها را برای جنگ آماده خواهد کرد. تعدادآنان مانند شن در ساحل دریا خواهد بود. - مکاشفه یوحنا 20:7-10

در مکاشفه یوحنا گاگ و مگاگ دارای موقعیت جغرافیایی خاصی نیستند بلکه ملتهای دنیا هستند به صورت یک مجموعه به جنگ با مسیح می پردازند.

 

نتیجه

یاجوج و ماجوج در عهدین

الف) دودمان نوح(فرزندان یافث)؛

ب) یک محل جغرافیایی؛

ج) ملت های مبارزه کننده با مسیح


یاجوج و ماجوج در قرآن

یأجوج و مأجوج

اسامی موجود در منابع

 گاگ و مگاگ، جوج و مأجوج، یأجوج و مأجوج، گوگ و ماگوگ

یأجوج و مأجوج در قرآن

قرآن از یأجوج و مأجوج یاد می‏کند و می‏فرماید:

«حَتَّى? إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا؛ تا چون رسید میان دو سد (دو کوه بین دو کشور در شمال یا جنوب خاک ترکستان) آنجا قومی را یافت که سخنی فهم نمی‌کردند (و سخت وحشی و زبان نفهم بودند).» کهف/93

«قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَى? أَن تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا؛ آنان گفتند: ای ذوالقرنین، قومی به نام یأجوج و مأجوج در این سرزمین (پشت این کوه) فساد (و خونریزی و وحشیگری) بسیار می‌کنند، آیا چنانچه ما خرج آن را به عهده گیریم سدی میان ما و آنها می‌بندی (که ما از شر آنان آسوده شویم).» کهف/94

«قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدْمًا؛ ذوالقرنین گفت: تمکن و ثروتی که خدا به من عطا فرموده (از هزینه شما) بهتر است (نیازی به کمک مادی شما ندارم) اما شما با من به قوت بازو کمک کنید (مرد و کارگر از شما، وسایل و هزینه آن با من) تا سدی محکم برای شما بسازم (که به کلی مانع دستبرد آنها شود).» کهف/95

«آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ ? حَتَّى? إِذَا سَاوَى? بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انفُخُوا ? حَتَّى? إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْرًا؛ برایم قطعات آهن بیاورید. (آن‌گاه دستور داد که زمین را تا به آب بکنند و از عمق زمین تا مساوی دو کوه از سنگ و آهن دیواری بسازند) تا چون میان آن دو کوه را برابر ساخت گفت: در آتش بدمید؛ تا چون آهن را بسان آتش بگداخت، گفت: برایم مس گداخته آورید تا بر آن فرو ریزم.» کهف/96

«فَمَا اسْطَاعُوا أَن یَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا؛ از آن پس آن قوم نه هرگز بر بالای آن سد شدن و نه بر شکستن آن سد و رخنه در آن توانایی یافتند.» کهف/97

«قَالَ هَ?ذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّی ? فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ ? وَکَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا؛ ذو القرنین گفت که این (قدرت و تمکن بر بستن سد) لطف و رحمتی از خدای من است و آن‌گاه که وعده خدای من فرا رسد (که روز قیامت یا روز ظهور حضرت ولی اللّه اعظم است) آن سد را متلاشی و هموار با زمین گرداند و البته وعده خدای من محقق و راست است» کهف/98.

از این آیات استفاده می شود که یأجوج و مأجوج گروهی ظالم بودند که با تأسیس سدی که ذوالقرنین آن را بین دو کوه نصب کرد، ظلم آنان پایان یافت.

قرآن در آیه دیگری می فرماید::

«تا آن زمان که یأجوج و مأجوج گشوده شوند و آنها از هر محل مرتفعی به سرعت عبور کنند و وعده حق[قیامت] نزدیک می شود».

«حَتَّى? إِذَا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُم مِّن کُلِّ حَدَبٍ یَنسِلُونَ؛ تا روزی که راه یأجوج و مأجوج باز شود و آنان از هر جانب (پست و) بلند زمین شتابان درآیند (که روز قیامت یا قیام ولی عصر علیه السّلام مقصود است).» انبیا /96

«وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِیَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِینَ کَفَرُوا یَا وَیْلَنَا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَةٍ مِّنْ هَ?ذَا بَلْ کُنَّا ظَالِمِینَ؛ و وعده (ثواب و عقاب) حق بسیار نزدیک شود و ناگهان چشم کافران از حیرت بی‌حرکت فرو ماند (و فریاد کنند) ای وای بر ما که از این روز غافل بودیم بلکه سخت به راه ستمکاری شتافتیم.»

این آیه پیش‏بینى کرده است که در آخرالزمان، یاجوج و ماجوج دوباره از کوه‏ها سرازیر شوند. آنچه از قرآن در مورد این قوم فهمیده می شود به همین دو آیه محدود است.

 

نتیجه

در قرآن

الف) گروهی ظالم در زمان ذوالقرنین؛

ب) کروهی خونریز در زمان آخر الزمان.

 


 

گفتگوی ادیان الهی در لبنان؛ گامی دیگر در اقتدار دیپلماسی عمومی

 لبنان 

 

دین و اندیشه > اسلام در جهان

تلاش در جهت تداوم گفتگو میان ادیان الهی علاوه بر آنکه توطئه های طراحی شده بر علیه ادیان الهی توسط قدرتهای استعماری را نقش برآب می سازد، زمینه سوء‌استفاده و برداشت‏های ناصحیح از دین را مرتفع نماید.

به گزارش خبرنگار مهر، ششمین دور از گفتگوهای دینی میان اسلام و کلیسای ارمنی حوزه سیلیسی در لبنان تحت عنوان ‌«همکاری مسلمانان و مسیحیان برای ایجاد صلح عادلانه در منطقه» در حالی صورت پذیرفت که ضرورت گسترش گفتمان دینی بیش از پیش احساس می شود. اگرچه گفتمان دینی از سوی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به عنوان پایگاه دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران مسبوق به سابقه بوده است و این دور از گفتگوها نیز ششمین دور از گفتگوهای دینی در این حوزه می باشد لیکن ارتقای کیفیت دیدگاهها و نزدیکی آن با یکدیگر که از واخوانی مطالب مطروحه در این دور از نشستها به دست می آید بیانگر نکاتی است که شرح آن خارج از فایده نمی باشد:

 

الف) پروسه دین هراسی که با پروژه اسلام هراسی از سوی غربی‏ها آغاز شده، در شرایطی است که گرایشات مردم جهان نسبت به ادیان الهی بالاخص دین اسلام افزایش قابل توجهی یافته و در حقیقت مردم جهان به این باور رسیده اند که برای رستگاری و داشتن زندگی بهتر، راهی جز دین مداری را در پیش ندارند. نگاهی به آمار و اخبار این گرایشات، مبین این موضوع است. از این رو جریان استکباری با آغاز پروژه‏ اسلام هراسی در حقیقت دین هراسی را نشانه گرفته اند تا به اهداف خویش نایل آید. اهدافی که در رأس آن چپاول منابع ملت‏ها و تحقیر آنان و در نهایت آتش افروزی و رشد دیدگاه میلیتاریستی را در بردارد.

 

ب) تغییر در تقسیمات سیاسی میان قدرتهای برتر جهانی با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ورود اصطلاحات جدید به علوم سیاسی همچون دهکده جهانی، جهان تک قطبی و در نهایت جهان چند قطبی، نشان دهنده‏ی آن است که سرعت تحولات جهانی، افزایش چشمگیری یافته است. این موضوع بیانگر این واقعیت است که برای تأثیرگذاری و مدیریت این تحولات، قدرت هژمون در صدد است تا با ایجاد بحران و تلاش برای حل آن، علاوه بر آنکه جایگاه خود را دست نیافتی معرفی می نماید، خواسته‏های خود را نیز به دولت‏ها و ملت ها تحمیل می سازد. این موضوع را می توان در اقدامات غرب در خلق گروه های مبارز افغانی موسوم به مبارزین عرب افغان تا ظهور طالبان، القاعده، حوادث یازده سپتامبر، گروه های تکفیری و تجهیز آنها به وضوح مشاهده کرد.

 

لبنان

 

ج) وجود برداشتهای متفاوت از حقیقت دین و درک ناصحیح از آن در میان ادیان و مذاهب مختلف، زمینه‌ساز سوء‌استفاده از این نعمت الهی گردیده است. به طوری که این برداشتهای ناصحیح موجب بروز پدیده‏ چند خدایی در جهان شده است! نگاهی اجمالی به اسناد موجود در کشتار مردم توسط گروه های تکفیری بیانگر این واقعیت است که هم فرد قاتل نام خدا را بر زبان می آورد و هم کسی که مقتول واقع می شود به خدا پناه می برد. این پدیده شوم در حقیقت فراتر از برداشت ناصیح از دین می باشد و نشان دهنده‏ توطئه‏ای مهندسی شده‏ای در راستای پروسه‏ دین هراسی است که در فاز اول آن اسلام هراسی را نشانه رفته است.

 

از این رو تلاش در جهت تداوم گفت‏وگو میان ادیان الهی علاوه بر آنکه می تواند توطئه های طراحی شده بر علیه ادیان الهی توسط قدرتهای استعماری را نقش بر آب سازد، زمینه سوء استفاده و برداشت‏های ناصحیح از دین را مرتفع نماید. پر واضح است که کوتاهی رهبران ادیان الهی در این زمینه علاوه بر اینکه موجب تشدید خشونت در جوامع انسانی می گردد، پدیده‏ دین هراسی و گسترش تروریسم را در پی دارد که از گزند آن هیچ یک از رهبران ادیان الهی و پیروان آنها در امان نخواهند بود.

 

تلاش سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در برگزاری نشستها، کنفرانسها و همایش‏هایی همچون "خشونت و افرط گرایی از منظر ادیان"، "راهکارهای دستیابی به فهم مشترک اسلام و مسیحیت" ، اولین دور گفتگوی دینی منطقه ای با کلیساهای آفریقا، نهمین دور گفت‌وگوهای اسلام و مسیحیت با کلیسای ارتدکس روسیه، اولین دور نشست گفتگوی بینادینی با حضور رهبران دینی آفریقا، نهمین دور گفتگوی دینی با شورای پاپی گفتگوی ادیان واتیکان، گفتگوی چندجانبه اسلام و بودیسم، چهارمین دور گفتگوهای دینی با مرکز ادیان برای صلحِ کره جنوبی و نیز تبادل هیئتهای دینی و غیره در یکسال اخیر بیانگر نگاه نافذ و درک صحیح متولیان دیپلماسی عمومی کشور از وضعیت کنونی تحولات جهانی و تلاش آنان در بهره‏گیری از ظرفیتهای موجود در گفتگوی میان ادیان است.

 

برگزاری ششمین دور گفت‌وگوی دینی با کلیسای ارمنی حوزه سیلیسی تحت عنوان "همکاری مسلمانان و مسیحیان برای ایجاد صلح عادلانه در منطقه‌" که 12 و 13 اسفندماه 1393 در بیروت، گام دیگری از اقدامات اخیر متولیان فرهنگی کشورمان در خارج از کشور است.


 

اصلاً مسیحیت با دو چیز در دنیا پیشرفت کرد، یکى جنگ و دیگرى تفتیش عقائد و حالا که مدرنیته و سکولاریزاسیون آمده و مسیحیت به زاویه رفته و به یک تشریفات تبدیل شده، براى جبران گذشته ها تمام ادبیاتشان تبدیل شده به "عشق"، "صلح"، "صفا" و "محبت" در حالی که منابع غنى نظرى در باب اخلاق ندارند، آن طوری که ما در قرآن و سنت داریم. 

یعنى وقتى رسماً در عهدین، یعنى تورات و انجیل، پیامبران که معلمان اخلاقند، اهل شراب و زنا و دروغ معرفى می شوند، مسلماً از این کتاب نمی شود اخلاق دینى تئوریزه کرد. 

 

همین که این ها در غرب دستشان خالى بود از منابع دینى درست براى اخلاق، مجبور شدند به فکر کردن و نظریه دادن درباره اخلاق، اما آن قدر مشوش و متناقض که به نسبى گرایى و شکاکیّت انجامید. 

 

??در عوض ما منابع غنى اسلام یعنى قرآن و سنت و سیره پیامبر و اهل بیت را در اختیار داشتیم که نه تنها کلیات را بیان کرده اند بلکه به ریزترین جزئیات هم اشاره داشته اند مثل اخلاق در خانه، اخلاق اقتصادى، اخلاق جنسى، اخلاق سیاسى، اخلاق در تعلیم و تربیت، اخلاق در پوشش تا حتى اخلاق دستشویى رفتن! 

 

به نظر من اگر در شرق و غرب عالم راجع به اخلاق کلى گویى کرده باشند، در سنت ما، مبانى، کاملاً دقیق و جزئیات کاملاً روشن است. 

منتهى ما مثل بچه پولدارهایى می مانیم که خاطرشان جمع است که حساب بانکى شان پر از پول است و دیگر زحمتى براى برنامه ریزى و کار و تلاش و نظم نمی کنند و چشم بسته دست می کنند توى جیب بابا و یک چیزى برمی دارند. 

 

????این غناى منابع فکرى ما، باعث تنبلى ما شده، تنبلى روحانیت، تنبلى دانشگاه و حوزه، تنبلى رسانه ها و ما مفت خور بار آمده ایم. 

??مثل اقتصادمان که خاطرمان جمع است نفت داریم و این نفت رفو می کند تمام ضعف هاى مدیریتى ما را و هر کجا کم می آوریم دلمان به آن خوش است. 

 

?در مباحث فلسفى و نظرى و اخلاق و حقوق و اقتصاد هم، هر جا که باید بنشینیم و فکر کنیم و عرق بریزیم و بحث و مناظره کنیم و بی خوابى بکشیم و بنویسیم و تحقیق کنیم و پاسخگو باشیم، می گوییم ولش کن آقا! این ها که هست ... 

این است حکایت تنبلى و مفت خورى اى که بر ما در حوزه اندیشه حاکم شده. 

مثلاً می خواهیم راجع به اخلاق صحبت کنیم، یک ربع قبل از جلسه دست مى کنیم و یک کتاب را از کتابخانه برمی داریم و با خود می گوییم خیلى خوب، من همین حدیث را که بخوانم و معنا کنم، دیگر بس است. واقعاً هم بس است، اما این باعث شده که ما دیگر فکر نمی کنیم. 

??و لذا ما از نظر نظریه پردازى در بستر بسیارى از علوم، در یکى دو قرن اخیر عقیم شده ایم. مغزها تعطیل شده و تار عنکبوت بسته و همه به مرخصى رفته اند. 

نتیجه اش این شده که وقتى می خواهیم از اخلاق دینى صحبت کنیم، مجبوریم فقط کلیات را بگوییم و یا آیه و حدیث را فقط ترجمه کنیم. تازه همان را هم درست ترجمه نمی کنیم و همه ابعاد حدیث را خودمان نمى فهمیم که به بقیه بگوییم.

 

این را به شما بگویم، ???تا کسى نفهمد که چه نظریاتى در غرب و شرق، قدیم و جدید درباره اخلاق گفته شده، وللّه اهمیت احادیث اخلاقى ما را متوجه نمی شود. 

??نمى فهمد که این روایت، این سنت و روش، پاسخ پانزده مکتب اخلاقى را در دنیا دارد می دهد. 

این ها را نمی فهمیم، درست مثل بچه اى با الماس گران بهایى در دست که دارد با آن تیله بازى می کند.

استاد رحیم پور ازغدی

"انسان شدگى" سال 1386


 

شیخ محمد العر?ف? داع? اس?م? بعد از اظهارت رهبر کلیسای ارتودوکس مبنی بر‌ مقدس خواندن

حملات روسیه علیه مردم و مجاهدین سوریه : ‏« روس?ه به جنگ? وارد م?

شود که از سو? کش?شانش مقدس و مبارک نام?ده م? شود از سو? د?گر شاهد

کشته شدن زنان و کودکان و اجتماع نصارا و نص?ر? ها و روافض در ا?ن جنگ

هست?م،تمام ن?رو? خود را برا? سرکوب و جنگ با مسلمانان جمع کرده اند همه ا?ن

عوامل نشان از ترس آنها از قدرت اس?م و وحدت مسلم?ن دارد . ‏»

عوض القرن? د?گر داع? اس?م? م? گو?د :‏« کل?سا? ارتدوکس پوت?ن را تشو?ق به

حمله کند ?ا س?ستان? شبه نظام?ان را به جنگ با اهل سنت فرا بخواند مشکل? ندارد !

اما اگر علما? اس?م? از مظلوم?ن دفاع کنند تحر?ک و تحر?ض کرده اند -!!و با?د

مجازات شوند -! ‏»

میسر بن علی القحطانی در حساب خود م? نو?سد :‏« دشمنان اس?م جهاد در شام را

مقدس م? دانند اما هنوز هم - برخ? مسلمانان - جهاد در شام را فتنه م? نامند !! به

سو? جهاد بشتاب?د ا? امت اس?م‏»

صلح العونان از نو?سندگان اس?م? م? گو?د: ‏« سپاه صل?ب? ها در دابق گرد هم م?

آ?ند، نام د?گر شام سرزم?ن م?حم و واقعه بزرگ است که تمام ملل دن?ا در آن جمع

خواهند شد‏( اشاره به نبرد آرماگدون «(

محمد عبد الله الوهیبی اند?شمند عربستان? در حساب خود م? نو?سد: ‏« صه?ون?ست ها

و آمر?کا?? ها و روس ها سرزم?ن ما را اشغال م? کنند، خانه ها و مساجد ما را

بمباران م? کنند و اهلمان را م? کشند و نام آن را جنگ مقدس م? گزارند اما اگر ما

در مقابل آنها با?ست?م ما را ارهاب? و ترور?ست خطاب م? کنند ‏»

یاسر الزعاترة نو?سنده اردن? م? نو?سد :‏« پوت?ن در حق?قت بوش جد?د با پرچم ها?

صل?ب? است نه کمون?ست ‏» .

نو?سنده د?گر? م? گو?د: ‏« کل?سا از عمل?ات نظام? روس?ه پشت?بان? کرد و ا?ن نشانه

ا?ن است که ما در ?ک جنگ صل?ب? هست?م پس برا? تحقق نصر ن?از به ?ک ص?ح الد?ن

ا?وب? دار?م‏»


 

مباهله؛ نشانی بر حقانیت پیامبر  خاتم و اهل بیت پاکش

 

 ??مسیحیان نجران برای بررسی حقانیت پیامبر جدید که آیا همان پیامبر نوید داده شده در انجیل است یا نه، کشیشان و نمایندگان خود را به همراه اسقف اعظم به مدینه می فرستند.

 

?? پیامبر خدا صبورانه با نمایندگان مسیحی مباحثه می کند و سعی می کند آنها را با خدای یگانه آشنا کند.

 اما کشیشان مسیحی، عیسی را فرزند خدا می دانند و سخنان پیامبر را نمی پذیرند.

 

?آیه مباهله نازل می شود تا راستگویان از دروغگویان شناخته شده و ممتاز شوند. پیامبر، نمایندگان مسیحی را به امر خدا به مباهله دعوت می کند و آنها نیز می پذیرند.(1)

قرار می شود هر دو طرف عزیزترین عزیزان خویش از خود و زن و فرزندانشان را همراه بیاورند و از درگاه خدا درخواست کنند تا آنکه حق با اوست مشخص شود. 

 

??روز موعود فرا می رسد. 24 ذی الحجه.

پیامبر مهربانی همراه با علی(ع) و فاطمه(س) و حسن(ع) و حسین(ع) به سوی محل مباهله می رود.

اما...

 

 ??نمایندگان نجران وقتی می بینند پیامبر با عزیزترین نزدیکان خود آمده، از مباهله خودداری می کنند. اسقف اعظم ایشان رو به نجرانیان چنین می گوید:

 ??« چهره هایی را می بینم که اگر از خدا درخواست کنند که کوه ها را از جای خود بکند، هر آینه خواهد کَند. پس مباهله نکنید که در آن صورت هلاک می شوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند.»(2)

 

 ?اینچنین پیامبر مهربانی، انصراف‌شان را از مباهله می‌پذیرد و مباهله نشانی درخشان می شود بر حقانیت اهل بیت محمد(ص) تا همیشه ی تاریخ.

 

 

منابع:

1- آیه 61 سوره آل عمران.

 2- تفسیر برهان، ج 1، ص632 و 634. ذیل آیه 61 سوره آل عمران.


به گزارش نوشهرآنلاین، میلاد عرفان‌پور از جمع‌آوری مجموعه شعری برای قربانیان فاجعه «منا» خبر داد و گفت: پس از فاجعه فنا، مثل اتفاقات گذشته که جریانی ایجاد شد و شاعران نیز در کنار این جریان‌ها کوشش‌ها و جوشش‌های ادبی داشتند، این بار نیز شاعران بسیاری، اشعاری در این زمینه سروده‌اند و با اشعار خود با مردم همدردی کردند. این اتفاق در قضیه تشییع پیکر 175 غواص نیز دیده شد که کتاب «175 اقیانوس» حاصل یکی از این همراهی‌ها است.

وی افزود: این بار نیز کتابی مشتمل از بهترین‌ سروده‌های شاعران، مرتبط با این فاجعه در حال گردآوری است که تاکنون بیش از 50 شعر جمع‌آوری شده است که در یک کتاب به چاپ خواهد رسید.

عرفان‌پور گفت: شاعرانی که سروده‌هایی در این زمینه دارند تا 17 مهر مهلت دارند تا سروده‌های خود را به آدرس پست الکترونیک sherejavan@gmail.com ارسال کنند تا پس از بررسی و انتخاب در کتاب منتشر شود.

این شاعر کشورمان گفت: انتشارات موسسه شهرستان ادب این کتاب را چاپ خواهد کرد که در قالب‌های مختلف شعر در این کتاب وجود دارد که به زوایای مختلف این فاجعه با زبان شعر پرداخته شده است.

شاعر مجموعه «از آخر مجلس» هدف از گردآوری این کتاب را باقی ماندن این اشعار در تاریخ عنوان کرد و گفت: هدف از جمع‌آوری این کتاب این است که سندی باشد بر همدلی و همزبانی شاعران با مردم خویش که در وقایع حضور دارند و همراه جامعه خویش هستند.


فاجعه

 

تقدیم به قاری قرآن، پرنده مهاجر منا، محسن حاجی حسنی کارگر

 

رفتند همه، دگر تو ماندی و منا

 

 برخیز و صبا بخوان، قناری منا

 

بگرفته دل منا از این اهل حجاز

 

برخیز و حجاز سر کن ای اهل منا

 

احمد رمضانی

*****************************************************


بسم رب الشهدا رب ودود
آنکه از سینه ما غم بزدود

لیک با کینه عمال یهود
باز غم ریخت به دل خیلی زود

ذکرم این گشته به هر گفت و شنود
لعنت الله علی آل سعود

*

عیدمان گشته عزا واویلا
شد منا کرب و بلا واویلا

جمع عشاق خدا واویلا
گشت قربان به منا واویلا

رحم در سینه آن قوم نبود
لعنت الله علی آل سعود

*

مرد و زن پیر و جوان را کشتید
حاجی و حج و اذان را کشتید

در حرم، امن و امان را کشتید
گوءیا کل جهان را کشتید

به خداوند، خدا هم فرمود
لعنت الله علی آل سعود

*

این شمایید که تنها دارید
تخم تکفیر و ستم میکارید

دایما درصدد آزارید
به یمن آتش کین میبارید

مرگتان کاش رسد خیلی زود
لعنت الله علی آل سعود

*

العجل رهبر بیدار بشر
ای به دستت علم فتح و ظفر

سوخت این سینه ما در آذر
جان آن مادر و شش ماهه پسر

جان مولا و گل یاس کبود
لعنت الله علی آل سعود

*

وارث نغمه داوود بیا
حضرت مهدی موعود بیا

روح لطف و کرم و جود بیا
جان زهرا و علی زود بیا

دیده ما همه گردیده چو رود
لعنت الله علی آل سعود

حسین محمدی فام
شش مهر 94

***************************************************

ده ذی الحجه سرزمین منا

گشت از مکر شمر کرببلا

 

شده دنیا پر از دروغ و نفاق

طاقت مسلمین دنیا طاق

 

راه هامان طریقی از آتش

کعبه در منجنیقی از آتش

 

آل مروان و ال ذی الجوشن

مست حمله به سرزمین یمن

 

در زمین یمن به اسماعیل

 تیغ از پشت می زند قابیل

 

پرده داران درون حله به خواب

 گردشان مطربان خراب شراب

 

دین شان نیست غیر ظلم و فساد

 کاخ هاشان بلند چون شداد

 

" کاخ هاشان بلند و همت پست"

محو نفس اند و رفته اند از دست

 

نزدشان شد مقام ابراهیم

 کاخ سبز و سفید و اورشلیم

 

آل ظلم اند و آل استبداد

نیست موسایشان بجز موساد

 

گرم فرمانبری ز کفر و نفاق

 تا زنند آتشی به شام و عراق

 

سنگ بر کعبه می زنند هنوز

 منجنیق است جرثقیل امروز

 

پرده دارند و دزد و تاراجی

 تیغ ها می زنند بر حاجی

 

به همان مردمی که روزی شاد

 ره گشودند روی زین العباد

 

قرنها پیش از این حسین علی

 در همین سرزمین حسین علی

 

حج خود را تمام کرد و گذشت

 به شهادت سلام کرد و گذشت

 

قرنها پیش حضرت سجاد

 پای چون در زمین کعبه نهاد

 

حاجیان راه باز می کردند

 عرض راز و نیاز می کردند

 

این همان مردم وفادارند

 باز هم رو به کعبه می آرند

**

ده ذی الحجه سرزمین منا

 گشت از مکر شمر کرببلا

 

ناگهان شاه نابکار حجاز

 راه را بست بر جماعت باز

 

شمر گر آب بست این ره بست

حرمت کعبه و منا بشکست

 

این همان مردمان دلگیرند

 به کدامین گناه می میرند؟

 

بارها راه عشق اگر شد گم

راه بگشوده اند این مردم

 

پیش از این بود راضی از این ها

 نور چشمان سیدالشهدا

 

قرن ها رفته است و اینک باز

 ظلم دیگر به میهمان حجاز

 

حاجیان خسته از مصائب شام

 ظلم اینان کجا و ظلم هشام؟

 

با چنین ظلم و جور و نفس و هوی

ابن عبدالملک کجا و شما!

 

دید او ازدحام اهل حرم

پس کشید از حریم کعبه قدم

 

گرچه او از هوای نفس شکست

 بهر نظاره گوشه ای بنشست

 

استلام حجر نکرد هشام

 چون شما تیغ بر نکرد هشام

 

هرچه را آن شقی رعایت کرد

 نسل عبدالعزیز غارت کرد

 

در کمال شقاوت این جانی

عید قربان گرفت قربانی

 

کعبه اما سیاهپوش شماست

پرده ای از پیام عاشوراست

 

دارد از دولت ولای حسین

کعبه هم بوی کربلای حسین

 

علیرضا قزوه

*******************************************

وضو گرفته‌ام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زده‌ام تا که از منا بنویسم

به استخاره نشستم که ابتدای غزل را
ز مانده‌ها بسرایم؟ ز رفته‌ها بنویسم؟

نه عمر نوح نه برگ درختهای جهان هست
بگو که داغ دلم را کی و کجا بنویسم؟

مصیبت عطش و میهمان‌کشی و ستم را
سه مرثیه‌ست که باید جدا جدا بنویسم

چگونه آمدنت را به جای سر در خانه
به خط اشک به سردی سنگ‌ها بنویسم

چگونگه قصه? مه‌مان کشی سنگدلان را
به پای قسمت و تقدیر یا قضا بنویسم

منا که برف نمی‌آید این سپیدی مرگ است
چسان زمرگ رفیقان با صفا بنویسم؟

خبر زتشنگی حاجیان رسید و دلم گفت:
خوش است یک دو خطی هم ز کربلا بنویسم

نمانده چاره به جز اینکه از برادر و خواهر
یکی به بند و یکی روی نیزه‌ها بنویسم

نمانده چاره به جز گفتن از اسیر سه ساله
چه را ز ناله? زنجیر و زخم پا بنویسم

به روضه خوان محل گفته‌ام غروب بیا تا
تو از خرابه بخوانی... من از منا بنویسم....

حامدعسکری

***********************************************

اعظم الله اجورکم، مردم

سینه را مبتلابه آه کنید

حاجیان درمنا به خون خفتند

جامه شهررا سیاه کنید

 

سرزمین منا،نه، قربانگاه

روی زخمش پرازنمک شده است

باحضورهزارداغ سفید

زخمی دردمشترک شده است

 

خانه کعبه ازجفا لرزید

تا که دشت ازوضوی خون ترشد

میهمان خدا به خون غلطید

روضه ی کربلا مکررشد

 

اعظم الله اجورکم مولا

باردیگردل توزخمی شد

قتل عام کبوتران ، ای ول

بد ترازاین مگرخدا ، می شد؟

 

نفس حاجیان به تنگ آمد

زیرآن گنبدهمیشه کبود

باززدآسمان مکه خروش

ننگ برآل روسیاه سعود

 

حتم دارم که ماه تا آخر

پشت ابرسیه نمی ماند

دستهایی به وسعت دنیا

با تواضع قنوت میخواند

 

ربنا آتنا…….که در دنیا

ریشه ی ظلم را براندازیم

دردل مردم جهان روزی

کعبه ی بی شمارمیسازیم

 

های ای بزدلان وهابی

گرچه خورشید تان لب بام است

حج کماکان برای اهل یقین

حلقه ی اتحاد اسلام است

 

ناظره بیغرض