سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هزاران سؤال

93717
تثلیث , • نظر

 

یکی از علل افزایش آتئیست ها و گسترش آتئیست در غرب، «تثلیث» است. ناسازگاری تثلیث در ذهن افراد با خرد و دانش، سبب فرار افراد از مسیحیت و پناه بردن به بی خدایی می شود. 

پس تثلیث باعث انکار خدا و گسترش آتئیسم می‌شود. جالب اینجاست که در غرب هم تا 200 سال پس از مسیح، خبری از تثلیث نبوده است و این آموزه، معرفتی عیسوی نیست؛ بلکه بعدها ایجاد شد؛ زیرا در تمام مذاهب و ادیان، غلو و زیاده روی پیروان درباره بزرگانشان از آسیبهای رایج است.

تثلیث = خداگریزی = کفر و بی خدایی


مسیحیت , تثلیث , • نظر

3
پرسش: براساس آموزه‌های وحیانی، تثلیث از چه جایگاهی در میان مسلمانان برخوردار است؟
پاسخ: تحقیقات تاریخی مؤید این است که بسیاری از آموزه‌های مسیحیت، از جمله تثلیث، تجسم، فدا، رستاخیز، مصلوب شدن، تاریکی جهان هنگام مرگ نجات دهنده، پسر خدا بودن، نازل شدن پسر خدا برای رهانیدن زندگان و مردگان و موارد بسیار دیگر، در آیین بت‌پرستان سابق، خصوصاً هندوها و بوداییان وجود داشته، و از طریق آنان به کلیسا راه یافته است؛ مثلاً هندوها «برهم» را خدای اکبر می‌دانند که در سه «اقنوم» یعنی «برهما»، «ویشنو» و «شیوا» متجلی شده است. (1)
در آیات بسیاری از قرآن مجید بر وحدانیت خداوند متعال تکیه شده، چنان که در آیاتی از حضرت عیسی(ع) و حضرت مریم(س) نفی الوهیت شده است(2). اما درمورد تثلیث، در دو آیه به صراحت از بیان آن نهی شده و یا معادل کفر دانسته شده است که ذیلاً ذکر می‌گردند: 
1- در آیه 171 سوره نساء آمده است:
ای اهل کتاب! در دین خود غلو و زیاده‌روی نکنید و درباره خدا غیر از حق نگویید: مسیح، عیسی‌بن مریم فقط فرستاده خدا و کلمه اوست که او را به مریم القا نمود و روحی از طرف او بود؛ بنابراین به خدا و پیامبران او ایمان بیاورید و نگویید: «(خداوند) سه گانه است.» (از این سخن) خودداری کنید که برای شما بهتر است. خدا تنها معبود یگانه است. او منزه است از این که فرزندی داشته باشد. از آن اوست آن چه در آسمان‌ها و زمین است؛ و برای تدبیر و سرپرستی آنها خداوند کافی است.
2- آیات 73 تا 75 سوره مائده می‌فرماید: آنها که گفتند: «خداوند یکی از سه خداست»، به یقین کافر شدند. معبودی جز معبود یگانه نیست و اگر از آن چه می‌گویند دست برندارند، عذاب دردناکی به کافران آنها خواهد رسید. آیا به سوی خدا بازنمی‌گردند و از او طلب آمرزش نمی‌کنند؟ خداوند آمرزنده و مهربان است. مسیح فرزند مریم، فقط یک فرستاده بود، پیش از وی نیز، فرستادگان دیگری بودند؛ مادرش زن راست‌گویی بود.
برخی از نویسندگان مسیحی معتقدند که آیات فوق، تثلیث را رد نمی‌کند، بلکه سه خدایی را رد می‌کند، که ازنظر مسیحیان راست اندیش نیز اعتقاد درستی نیست. «توماس میشل» می‌نویسد: قرآن سه خدایی را رد می‌کند، نه تثلیث را، که عقیده برخی از مشرکان حجاز بوده است. آنان بخشی از مسیحیت را پذیرفته و تحریف کرده‌اند. (3) 
لکن در آیات فوق شواهدی است که ثابت می‌کند مقصود قرآن همان تثلیث رایج مسیحی است. در آیه اول (نساء: 171) ابتدا خداوند اهل کتاب را از غلو باز می‌دارد، سپس به صورت حصر می‌فرماید: «مسیح فقط پیامبر خدا و کلمه(4) اوست.» و پس از عبارت «نگویید سه تا» می‌افزاید: «خدا منزه است از این که پسری داشته باشد.» این درحالی است که شخصیت دوم تثلیث، «پسر» است. پس اسلام و قرآن این اندیشه رسمی مسیحی رایج را رد می‌کند.
آیه دوم نیز (مائده: 73-75) الوهیت مسیح را نفی می‌کند و می‌فرماید: «مسیح جز پیامبری نبود که قبل از او هم پیامبرانی آمده بودند.»
پس، ازنظر قرآن، مسیح انسانی صرف است و این با تثلیث رایج مسیحی سازگاری ندارد.(5)
از نگاه قرآن حضرت عیسی(ع) شخصیتی است که دو امتیاز مهم دارد: یکی مقام رسالت، و دیگری تولد معجزه‌آسای او با کلمه تکوینی خداوند.(6)
با دقت در آیات قرآن واضح می‌گردد که مسیح‌شناسی قرآن با مسیح‌شناسی تثلیثی مسیحی سازگار نیست و براساس آن حتی به صورت تشریفی نیز نباید حضرت عیسی(ع) را پسر خدا نامید(7)

پی‌نوشت‌ها:
1- دایره‌المعارف بستانی، ج5 ص321
2- مائده: 17 و 116، توبه:30
3- کلام مسیحی، توماس میشل ص79
4- ترکیب اضافی «کلمه‌الله» و «روح‌الله» از نوع «اضافه تشریفی» است. چنین اضافه‌ای در تمامی زبان‌ها یافت می‌شود و مراد از آن بیان عظمت و احترام است.
5- ر.ک: درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص136-137.
6- «کلمه الله» بودن عیسی(ع) به این معناست که با اراده خاص خداوند، و از راهی غیرطبیعی ایجاد شده است. محمدرضا زیبایی‌نژاد، مسیحیت‌شناسی مقایسه‌ای، ص361.
7- درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص137.


تثلیث , • نظر

تثلیث

در انجیل عبریان که به زبان آرامی نگاشته شـده بود، مسئل? الوهیت مسیح وجود نداشت (عیسی اسطوره یا تاریخ /آرچیبالد رابرتسون/ فصل او/ ص30 )

این مسأله نشان می دهد که از ابتدا بحث تثلیث و خدا بودن حضرت عیسی وجود نداشته است. این مطالب بعدها به کتاب مقدس افزوده شد. آیا چنین چیزی مقبول و صحیح است. آیا این مسأله انحراف نیست؟ چه کسی و به چه مجوزی چنین اعتقادی را وارد مسیحیت کرده است؟ آیا مسیحیان نباید در برابر انحرافات بایستند؟

شاید باورتان این است که باید به این متون مقدس معتقد شد؛ اما همه سخن در این است که متونی که الهی نیست و مطالبی به آن اضافه شده یا کسر شده باید بررسی شود تا عقیده ای سالم و کامل را به وجود بیاورد و این طور نیست که هر چه کلیسا می گوید درست باشد.

نمونه این مطلب، مارتین لوتر کینگ است. وی که با مغفرت نامه فروشی مواجه شد، آن را بررسی کرد و کتاب مقدس را جستجو کرد؛ اما درباره آن چیزی نیافت. وی با این عقیده مبارزه کرد و مبارزات او به همگان فهماند که چنین مطلبی در کتاب مقدس نیست. اکنون کلیسا عقب نشینی کرده و دیگر فروش آمرزش نامه اجرا نمی شود.

 

تثلیث نیز همین گونه است. باید مقابل این انحراف ایستاد و این کار نیاز به افرادی دارد که آزاده باشند و عالمانه و منصفانه به بحث بپردازند. 


تثلیث , • نظر

انحراف از توحید

سؤال: آیا مسیحیان از ابتدا «خدا، مسیح و روح القدس» را خدا می دانستند؟ آیا عیسی مسیح، چنین چیزی را به آنها گفت؟ آیا او خود را خدا نامید؟

 پاسخ: هرگز عیسی مسیح، خود را خدا ننامید؛ او خود را شخصی می دانست که هر چه دارد از خداست و خودش ناتوانی هایی دارد؛ اما مسیحیان کنونی، او را خدا می دانند. شبیه همین مسأله در میان شیعه هم وجود دارد. گروهی از شیعیان، امام اول خویش را خدا نامیدند؛ ولی تفاوت اینجاست که علمای شیعه، در برابر این اشتباه ایستادند و آن را محکوم کردند. آنان چون کارهای عجیب و غریبی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام دیدند، وی را خدا نامیدند؛ همانند مسیحیانی که عیسی را خدا نامیدند؛ در حالی که قبلا چنین چیزی درباره او گفته نمی شد.

تفاوت بین مسیحیت و اسلام در اینجاست که علمای اسلام، با آنکه امیرالمؤمنین علیه السلام را بسیار بزرگ می داشتند، در برابر منحرفان ایستادند و حکم کفر چنین افرادی(علی اللهی ها) را صادر کردند.

 

اما مسیحیت در برابر کسانی که غلو کردند و عیسی را خدا نامیدند، نایستاد؛ بلکه برخی عالمان مسیحی به بیراهه رفتند و برخی دیگر، تهدید و مطرود شدند و نگداشتند سخنان آنان منتشر شود. 


تثلیث , • نظر

تثلیث

«عیسی(ع) فقط فرزند مریم(س) بود» این تعبیر که 16 بار در قرآن آمده است، بیان می‌کند مسیح همچون سایر افراد انسان در رحم مادر قرار داشت، دوران جنینی را گذراند، شیر خورد و در آغوش مادر پرورش یافت، یعنی تمام صفات بشری در او بود.
ادیان نیوز: مسیحیت از یک سو خداوند را واحد می‌داند و از سوی دیگر برای ذات او سه جلوه وجود قائل است:

1.خدای پدر؛ که خالق جهان است.

2. خدای پسر؛ که همان مسیح است.

3.خدای روح القدس؛ که خدای فعال است و در دل‌های بندگان حیات می‌دمد.

مسیحیت همواره سعی کرده است خود را از شرک و تثلیث پاک و پیراسته معرفی کند و برای سه‌گانگی - در عین یگانگی خدا - توجیهاتی بیاورد، اما این توجیهات هرگز شرک را از عقاید آنان نزدوده است.
بخشی از این توجیهات به یگانگی ذات و سه‌گانگی در خاصیت و آثار اشاره دارد و بخشی از آن‌ها وحدت را در وحدت هر یک از سه خدا می‌داند و... از آنجا که این توجیهات راه به جایی نمی‌برد؛ در نهایت می‌گویند: راز سه‌گانگی خداوند، با عقل توجیه نمی‌شود و قابل فهم نیست، با الفاظ بشری نیز قابل بیان نیست و فقط باید به آن ایمان آورد!

قرآن کریم به چند نکته که هر کدام در حکم دلیلی بر ابطال تثلیث و الوهیت مسیح(ع) است اشاره می کند:

عیسی(ع) فقط فرزند مریم(س) بود، این تعبیر (ذکر نام مادر عیسی در کنار نام او) که در 16 مورد از قرآن مجید آمده است، خاطرنشان می‌سازد که مسیح(ع)  همچون سایر افراد انسان در رحم مادر قرار داشت و دوران جنینی را گذراند و همانند سایر افراد بشر متولد شد، شیر خورد و در آغوش مادر پرورش یافت، یعنی تمام صفات بشری در او بود، چگونه ممکن است چنین کسی که مشمول و محکوم قوانین طبیعت و تغییرات جهان ماده است، خداوندی ازلی و ابدی باشد.

«لَّقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیمَ قُلْ فَمَن یمْلِکُ مِنَ اللَّهِ شَی إِنْ أَرَادَ أَن یهْلِکَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیمَ وَ أُمَّهُ وَ مَن فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا  وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَینَهُمَا  یخَلُقُ مَا یشَاءُ  وَ اللَّهُ عَلىَ‏ کلِ شىَ‏ءٍ قَدِیرٌ»(مائده/17)، آنان که گفتند که خدا همان مسیح پسر مریم است، کافر شدند. بگوى: چه کسى مى‏تواند عذاب خدا را دفع کند، اگر اراده کند مسیح پسر مریم و مادرش و همه اهل زمین را به هلاکت رساند؟ از آنِ خداست فرمانروایى آسمان‌ها و زمین و هر چه ما بین آن‌هاست. آنچه مى‏‌خواهد مى‏‌آفریند و بر هر چیز تواناست.

«قَالَتْ رَبِّ أَنىَ‏ یکُونُ لىِ وَلَدٌ وَ لَمْ یمْسَسْنىِ بَشَرٌ  قَالَ کَذَالِکِ اللَّهُ یخْلُقُ مَا یشَاءُ  إِذَا قَضىَ أَمْرًا فَإِنَّمَا یقُولُ لَهُ کُن فَیکُونُ».(آل عمران/47)، مریم گفت: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد، در حالی که انسانی با من تماس نگرفته است؟!»، فرمود: «خداوند، این گونه هر چه را بخواهد می‌آفریند! هنگامی که چیزی را مقرّر دارد (و فرمان هستی آن را صادر کند)، فقط به آن می‌گوید: «موجود باش» آن نیز فوراً موجود می‌شود.

«وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا المَسِیحَ عِیسىَ ابْنَ مَرْیمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا قَتَلُوهُ وَ مَا صَلَبُوهُ وَ لَکِن شُبِّهَ لهُمْ  وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُواْ فِیهِ لَفِى شَکٍ‏ مِّنْهُ  مَا لهَم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ  وَ مَا قَتَلُوهُ یقِینَا»(نساء/157)، و گفتارشان که: «ما مسیح عیسی بن مریم پیامبر خدا را کشتیم!» در حالی که نه او را کشتند، و نه بر دار آویختند، لکن امر بر آن‌ها مشتبه شد و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی می‌کنند و قطعاً او را نکشتند!

یکی از نکات و اشاره‌های عمیق قرآن به ویژگی‌های انسانی حضرت عیسی است، ویژگی‌هایی که بر نیاز و عیسی(ع) اشاره دارد و به هیچ وجه با الوهیت و خدایی ایشان سازگاری ندارد، برای نمونه در قران کریم به احتیاج حضرت عیسی و مادر گرامیشان به خوردن غذا اشاره کرده و به صورت کنایه به این مطلب اشاره شده است که انسانی که مانند سایر انسان‌ها غذا می‌خورد، نمی‌تواند خدا و خالق هستی باشد.

«مَّا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّیقَةٌ  کَانَا یأْکُلَانِ الطَّعَامَ  انظُرْ کَیفَ نُبَینُ لَهُمُ الاْیاتِ ثُمَّ انظُرْ أَنىَ‏ یؤْفَکُونَ»(مائده/75)، مسیح فرزند مریم فقط فرستاده(خدا) بود، پیش از وی نیز فرستادگان دیگری بودند، مادرش، زن بسیار راستگویی بود، هر دو، غذا می‌خوردند(با این حال، چگونه دعوی الوهیّت مسیح و پرستش مریم را دارید؟!) بنگر چگونه نشانه را برای آن‌ها آشکار می‌سازیم! سپس بنگر چگونه از حق بازگردانده می‌شوند!

«قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیا، قالَتْ أَنَّى یکُونُ لی‏ غُلامٌ وَ لَمْ یمْسَسْنی‏ بَشَرٌ وَ لَمْ أَکُ بَغِیا»(مریم/19-20)، گفت: «من فرستاده پروردگار توام(آمده‌ام) تا پسر پاکیزه‌ای به تو ببخشم»، گفت: «چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد؟! در حالی که تا کنون انسانی با من تماس نداشته و زن آلوده‌ای هم نبوده‌ام»!

عیسی(ع) «کلمه» خدا بود که به مریم القا شد، در چند آیه قرآن از عیسی(ع) تعبیر به «کلمه» شده است و این تعبیر به خاطر آن است که اشاره به مخلوق بودن مسیح(ع) کند، همانطور که کلمات مخلوق ما است، موجودات عالم آفرینش هم مخلوق خدا هستند و نیز همان طور که کلمات اسرار درون ما را بیان می‌کند و نشانه‌ای از صفات و روحیات ما است، مخلوقات این عالم نیز روشنگر صفات جمال و جلال خدایند، به همین جهت در چند مورد از آیات قرآن به تمام مخلوقات اطلاق «کلمه» شده است، منتها این کلمات با هم تفاوت دارند،‎ بعضی بسیار برجسته و بعضی نسبتاً ساده و کوچکند، و عیسی(ع) مخصوصاً از نظر آفرینش (علاوه بر مقام رسالت) برجستگی خاصی داشت، زیرا بدون پدر آفریده شد.

«إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ یبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیمَ وَجیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ»(آل عمران/45)

به یاد آورید  هنگامی را که فرشتگان گفتند: «ای مریم! خداوند تو را به کلمه‌ای( وجود با عظمتی) از طرف خودش بشارت می‌دهد که نامش «مسیح، عیسی پسر مریم» است، در حالی که در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیت خواهد بود و از مقربان (الهی) است.

عیسی روحی است که از طرف خدا آفریده شد، این تعبیر که در مورد آفرینش آدم و به یک معنی آفرینش تمام بشر نیز در قرآن آمده است، اشاره به عظمت آن روحی است که خدا آفرید و در وجود انسان‌ها عموماً و مسیح و پیامبران خصوصاً قرار داد، شگفت انگیز است که مسیحیان تولد عیسی(ع) را از مادر بدون وجود پدر دلیلی بر الوهیت او می‌گیرند، در حالی که فراموش کرده‌اند که آدم(ع) بدون پدر و مادر وجود یافت و این خلقت خاص را هیچ‌ کس دلیل بر الوهیت او نمی‌داند!

«إِنَّ مَثَلَ عِیسىَ‏ عِندَ اللَّهِ کَمَثَلِ ءَادَمَ  خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیکُونُ»(آل عمران/59)، مَثَل عیسی در نزد خدا همچون آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود: «موجود باش» او هم فوراً موجود شد.(بنابراین، ولادت مسیح بدون پدر هرگز دلیل بر الوهیّت او نیست)

اینفوگرافی زیر که به همت موسسه راهبردی حق پژوهی (مرکز تخصصی نقد و بررسی فرقه‌های انحرافی) تهیه شده، به این موضوع پرداخته است.

تثلیث , • نظر

 

آیا در کتاب مقدس به تثلیث اشاره شده است؟

 

 

تثلیث

پاسخ:

مسیحیان دین خود را از ادیان توحیدی و یکتا پرست می دانند و شبهة شرک را از خود می زدایند با این همه هر سه فرقة مهم آنها تثلیث را در کنار توحید از اعتقادات اساسی و شاخصة هر فرد مسیحی می دانند.
این آموزه در سال 325 میلادی در شورای نیقیه رسمیت یافت و جزء اصول اعتقادی کلیساها قرار گرفت.(1)
متن تصویب نامة عقیدتی مجمع نیقیه که هم اکنون در روزهای یکشنبه و اعیاد کلیسا تکرار می شود چنین است:
«ما به یک خدا معتقدیم، پدر قادر مطلق، خالق آسمان و زمین و همة دیدنی ها و نادیدنی ها و به یک خداوندگار معتقدیم، عیسی مسیح پسر خداوند، متولد شده از پدر، به وجود آمده در ازل، نور از نور ، خدای حقیقی از خدای حقیقی، ایجاد شده نه خلق شده، هم گوهر با پدر...»(2)
این متن امروزه در کلیسای مسیحیت به عنوان یکی از اصول اعتقادی تعلیم داده می شود. با این وجود، چنین اعتقادی در کتاب مقدس (عهد جدید) منشأ ندارد چرا که کلمه سه خدا (تثلیث) هرگز در کتاب مقدس وارد نشده است و نخستین کاربرد شناخته شدة آن در تاریخ مسیحیت به تئوفیل انطاکی در سال 180 میلادی باز می گردد.
مسیحیان ادعا می کنند که ریشه های مفهوم سه گانگی در عهد جدید احساس می شود و عبارت اعطای حق تعمید در پایان انجیل متی، آن را صریحاً بیان کرده است. «ایشان را به اسم اب و ابن روح القدس تعمید دهید»(3) و در رساله های عهد جدید نیز غالباً عبارت سلام و تحیت به شکل سه گانه آمده است. چنان که پطرس در نامه خود می نویسد: «از پطرس رسول عیسی مسیح به ... برگزیدگان بر حسب علم سابق خدای پدر، به تقدیس روح، برای اطاعت و پاشیدن خون عیسی مسیح فیض و سلامتی بر شما افزون باد.»(4) در جواب این ادعا باید گفت که وجود مطالب فوق در کتاب عهد جدید نمی تواند دلیلی بر تثلیث باشد و ما می توانیم ادعا کنیم که شواهد زیادی بر توحید خداوند و ضد تثلیث مورد ادعای مسیحیان در اناجیل همنوا وجود دارد به عنوان مثال عهد جدید هنگام اشاره به خدا، واژة یونانی «هو ثیوس» را به کار می برد که به معنای خدای ازلی، خالق، زنده کننده و مولای تواناست. این کلمه به خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب، موسی و پیامبران دیگر اشاره دارد. عهد جدید هرگز عیسی و روح القدس را «هوثیوس» نخوانده است.(5)
نویسندگان عهد جدید عادت دارند خدا را پدر بنامند این اصطلاح از یهودیت آمده است عیسی به شاگران خود تعلیم داد که در دعاهای خود، خدا را «پدر آسمانی» بخوانند.(6) وی با این کار به این کلمه جنبة عاطفة خانوادگی خاصی بخشید و لفظی را مطرح کرد که کودک برای صدا زدن پدر خود به کار می برد.
هم چنین عیسی گفت: «نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما می روم.»(7) البته انجیل یوحنا بر رابطة ویژة عیسی و خدای پدر تاکید می کند مثلاً می گوید: «کلمة ازلی خدا جسم گردید و میان ما، در شخص عیسی ساکن شد.» همچنین پولس می گوید: «خدا در مسیح بود و مهربانی و لطف نجات بخش خدای ما (در مسیح) ظاهر شد.»(8)
همچنین عیسی گفت: «من و پدر یکی هستیم.»(9) معنای این عبارات وحدت یگانه و بی نظیر، وحدت محبت شدید، وحدت اراده و وحدت عمل است. عیسی به کامل ترین وجه. ارادة پدر را عملی می سازد و همة دانش و تعالیم خود را «از پدر» می داند و می گوید: «پدر بزرگ تر از من است»(10)
بنابراین می توان گفت اندیشه تثلیث در اصل مسیحیت وجود ندارد و بعدها توسط پولس و شاگردش یوحنا وارد مسیحیت شده است.



پاورقی:

1. زیبایی نژاد، محمدرضا، مسیحیت شناسی مقایسه ای، تهران، سروش، 1382، ص 333.
2. همان، ص342.
3. توماس میشل، کلام مسیحی، حسین توفیقی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، اعتماد قم، 1377، ص72.
4. رسالة اول پطرس:1: 1 و 2.
5. کلام مسیحی، ص73.
6. انجیل متی:6: 9.
7. انجیل یوحنا:20: 17.
8. تیطس:4:3.
9. انجیل یوحنا:10: 30.
10. همان:14: 28.

تثلیث , • نظر

 

 

تثلیث چه معنایی دارد؟ آیا اعتقاد به تثلیث نوعی شرک است؟

 

 

تثلیث

 

پاسخ:

یکی از آموزه هایی که همواره کلیساها به جوامع مسیحی تعلیم می دهند، مسئله اعتقاد به تثلیث است. و کلمات مسیحیان در کتاب های کلامی حکایت از این دارد که اعتقاد به تثلیث از مسائلی است که شالوده و بنیان مسیحیت بر آن نهاده شده است و مسیحیان چاره ای جز اعتقاد به آن ندارد.(1) این جاست که درک نظریه ارتدوکسی کلیسا درباره ثالوث اقدس (تثلیث) در نهایت پیچیدگی و ابهام است. چرا که از طرفی خود را پیرو خدای واحد، قادر متعال و خالق زمین و آسمان می دانند و دین خود را در زمره ادیان توحیدی قرار می دهند و از طرفی هم معتقدند که اولوهیت از سه شخصیت کاملاً متمایز و مشخص تشکیل شده است و این سه در ازلیّت، قدرت و جلال برابرند و هر یک از آنها از تمام صفات خدایی برخوردارند، ولی در عین حال، هر کدام از آنها خصایصی دارند که آنها را از درون وحدت، تثلیث و از هم متمایز می کند.(2)
به هر حال، نویسندگان مسیحی عرب زبان برای رساندن مفهوم تثلیث از واژه یونانی الاصل «اقنوم» استفاده می کنند که معادل آن در زبان لاتینی، Persona، به معنای نقاب است(3) و این لفظ (اقنوم) که در آموزه تثلیث زیاد به کار گرفته می شود، دارای معانی گوناگون و اختلافی است، به گونه ای که برخی گفته اند:
1. مراد از اُقنوم راه وجود است. بر این اساس، اقانیم ثلاثه (أب، ابن، روح القدس) سه راه یا سه حالت برای وجود خدا و عمل اوست.(4)
به نظر می رسد که این دیدگاه بیشتر درصدد رفع اتهامِ شرک بودن از آموزه تثلیث است تا بگوید اقانیم ثلاثه به معنای مظهر یا مظاهر وجود خدا و عمل اوست.
2. گروهی پنداشته اند که مراد از اقانیم ثلاثه همان خواص، یعنی اعراض لازم ذات خداوند است، به این معنا که ذات خدا دارای سه عرض خاصه است. این در حالی است که
اولا: عرض خاصه قائم به ذات نیست.
و ثانیاً : لازم می آید که ذات خدای متعال چند چیز باشد(5) و این محال است.
3. عده ای هم گفته اند که اقنوم کلمه ای سریانی و به معنای شخص یا اصل است. چنان اتفاق افتاده که در مسیحیت اصطلاح چیزها یا پراگماتا، به جای اقانیم و اشخاص و برای توصیف سه شخص به کار رفته است تا بر واقعیات آنها تأکید گردد. بنابر نظر مسیحیان، پدر، پسر و روح القدس هر یک، شخص (اقنوم) است.(6)
بنابراین، قانون ایمان مسیحی هم مؤید این دیدگاه است و در تعریفی که از تثلیث و به عبارتی ثالوث اقدس (أب، ابن و روح القدس) ارائه می کند، می گوید:
ما به خدای یگانه ی پدر، پسر و روح القدس که خدای واحد و جوهر واحد و متساوی در قدرت، جلال و مجد و شکوه اند، ایمان داریم.(7)
و قاموس کتاب مقدس می گوید:
معرفت مسیحیت به این سه شخصیت، یک حقیقت آسمانی است که عهد قدیم به صورت غیر واضح اعلان نموده، ولی کتاب عهد جدید آن را به صورت آشکار بیان داشته است.
این عقیده را در چند نکته می توان بیان داشت:
1. کتاب مقدس سه شخصیت را مطرح می کند که هر کدام شخص الله است.
2. این سه شخصیت کاملاً از هم متمایزند.
3. این سه گانگی در جامعیت خدا موقتی یا ظاهری نیست، بلکه ابدی و حقیقی است.
4. مقصود از این تثلیث، سه خدا نیست، بلکه این شخصیات ثلاثه جوهر واحدی دارند!
5. این سه شخصیت (پدر، پسر، روح القدس) متساوی هستند.
6. هیچ گونه تناقضی در این عقیده وجود ندارد!(8) به این معنا که خدا هم یکی است و هم سه تاست. مضافاً این که لابد هیچ گونه اجتماع نقیضینی هم در آن راه ندارد!
به هر ترتیب، مراد از تثلیث و اقانیم ثلاثه مسیحیت با توجه به آنچه در قانون ایمان گذشت و با عنایت به آنچه در قاموس کتاب مقدس بیان شد، این است که هر کدام از سه شخصیت مطرح (پدر، پسر، روح القدس) شخص الله و کاملاً از هم متمایزند و در جلال و شکوه و مجد برابرند!
در نقد این نظریه باید گفت:
1. عقیده تثلیث با تفسیری که گذشت، مشتمل بر تناقض آشکار است. از طرفی معتقدند که هر یک از شخصیت های اقانیم ثلاثه خداست که متمایز از بقیّه است و در عین حال، هر سه اقنوم را یک چیز می دانند.(9)
2. لازمه اعتقاد به تثلیث این است که ذات خدا مرکب از سه ذات باشد و این در حالی است که ترکیب، با ذات واجب الوجود که بسیط است و از هیچ اجزای عقلی و خارجی ای مرکب نشده است ، ناسازگار است.(10)
با گذشت زمان و در طول تاریخ کلیسا مسیحیان مدعی شده اند که طبیعت سه گانه خدا یک راز است و نمی توان آن را با تعابیر بشری بیان کرد و همگی به نافرجامی کوشش های خود برای توجیه تثلیث اعتراف دارند.(11)
البته باید این نکته را نیز یادآور شد که کلمه تثلیث هرگز در کتاب مقدس مسیحیان وارد نشده و نخستین کاربرد شناخته شده آن در تاریخ مسیحیت، به سال 180م باز می گردد، هر چند به تصور مسیحیان ریشه های مفهوم سه گانه در عهد جدید احساس می شود و عبارت اعطای حق تعمید در پایان انجیل متی آن را صریحاً بیان کرده است: «ایشان را به اسم پدر، پسر و روح القدس تعمید دهید».(12)
و گمان می رود اولین کسی که این اصطلاح را درست کرد و استعمال نمود، شخصی به نام ترتولیان در قرن دوم میلادی است(13) و در این میان، برخی از بزرگان آزاداندیش مسیحیت منکر الوهیت عیسی شدند. اما بنا به رأی صادره در نیقیّه آسیای صغیر در سال 325م. قول به الوهیت عیسی با اکثریت قاطع 300 اسقف پذیرفته شد و نظر اسقف آریوس که بر ضدّ اعتقاد به الوهیت عیسی قیام کرده بود، مردود اعلام گردید.(14) به دنبال این مجادلات، شخصی به نام سوسینوس اعتقاد به تثلیث را نتیجه تأثیر عقاید ناقص فلاسفه یونان در نوشته شدن اعتقادنامه ها دانست و الوهیت حضرت عیسی علیه السلام را مردود شمرد که این نظر، به نظر «أبیون» معروف گشت.(15)
همچنان که گوستاولوبون در گزارش خویش می گوید: مسیحیت در پنج قرن اول حیات خویش با اخذ مفاهیم فلسفی و دینی یونانی و شرعی، مخلوطی از معتقدات مصری و ایرانی شد که حوالی قرن اول میلادی در مناطق اروپایی انتشار یافت و در نتیجه، مردم به یک تثلیث جدید که عبارت بود از پدر، پسر و روح القدس، به جای تثلیث قدیم که از «نروبی تر» و «زنون» و «نرو» به وجود آمده بود، گردن نهادند.(16)
و اعتقاد مسیحیان به الوهیت اقانیم ثلاثه، حکایت از سرایت خرافات تثلیث به نصاری دارد. تاریخ بشری نشان داده است که بعضی از پیروان انبیا بعد از وفات پیغمبرشان، یا در خلال غیبت او تحت تأثیر گمراهان، به شرک و دوگانه پرستی روی آوردند(17) و مسیحیت نیز از این قاعده مستثنا نیست.
حاصل سخن این شد که مسیحیت با اعتقاد به الوهیت عیسی علیه السلام و روح القدس در کنار خدا نه تنها گامی به سوی تکامل و قله توحید برنداشتند، بلکه با شریک قرار دادن برای خدای متعال و گاهی فراتر از این، یعنی شریک را خود خدا دانستن، بستر خویش را در دامن شرک و کفر پهن نمودند و در توجیه عقاید شرک آلود خویش به مسئله راز که یک امر قلیل المؤونه است پناه بردند.
ممکن است گفته شود که مراد از تثلیث در قالب یک مثال این است که: زید فرزند عمرو و انسان است، و مقصود ما از تثلیث هم همین است. در این جا نیز یک چیز سه چیز است. زیرا در مثال بیش از یک حقیقت نیست و در عین حال هم زید است و هم پسر عمرو و هم انسان.
علامه طباطبائی در پاسخ می فرمایند: اگر این کثرت و تعددی که در وصف است، حقیقی و واقعی باشد، لابد موصوف هم متعدد خواهد بود، همان گونه که اگر موصوف حقیقتاً واحد باشد، قهراً کثرت و تعدد اعتباری خواهد بود و محال است یک چیز، در عین این که یکی است، سه چیز باشد.(18)

تبعات اعتقادی تثلیث از دیدگاه عقل و نقلبا توجه به این که توحید دارای جایگاه رفیعی در تمام شرایع آسمانی است و دارای مراحلی از قبیل توحید در ذات، صفات، خالقیت، ربوبیت و عبادت است و هر کدام دارای براهین مختلف عقلی و حکمی است، امکان ندارد که ذات خدای متعال که واجب الوجود بالذات است دارای شریک باشد و از طرف دیگر هم، اولین کلمه در تبلیغ رسولان الهی دعوت به توحید و دوری از دوگانه پرستی و شرک بوده است(19) که مع الأسف این شعار بعد از حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ تحت تأثیرات سوء گمراهان به فراموشی سپرده شد و مسیحیت در کنار الوهیت خدا قایل به الوهیت عیسی ـ علیه السلام ـ نیز شدند.
چنان که قرآن می فرماید: لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ .... آنها که گفتند خداوند همان مسیح فرزند مریم است به یقین کافر شدند.(20)
و در ادامه می فرماید: إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصَارٍ.(21)
که این آیه دلالت دارد بر این که شریک گرفتن برای خدا در الوهیت، شرک و مرتکب آن کافر است.(22)
یکی از مراحل توحید، آن گونه که گذشت، عبارت بود از توحید در عبادت. اما مسیحیان در کنار عبادت خدا به عبادت عیسی علیه السلام نیز اهتمام دارند که همین مسئله باز بیانگر شرک در عبادت آنان است و مراد از عبادت، آن خضوعی است که ناشی از این است که مخضوع له، اله العالم یا الله است.(23)
و قرآن می فرماید: و آن گاه که خداوند به عیسی بن مریم می فرماید: إِنَّهُ مَن یُشْرِک بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَوَإِذْ قَالَ اللَّهُ یَـعِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ ءَأَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّی إِلَهَیْنِ مِن دُونِ اللَّهِ. «آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را به عنوان دو معبود غیر از خدا انتخاب کنید».(24)
که عبارت « مِن دُونِ اللَّهِ » در قرآن کریم به معنای شریک و انباز گرفتن استعمال شده است(25) و تثلیث، علاوه بر کفر، شرک هم خواهد بود.
حاصل سخن این که مراد مسیحیت از اقانیم ثلاثه (أب، ابن، روح القدس) الوهیتِ یکایک آنهاست که گذشته از اشکالات عقلی فراوانی که بر این اعتقاد وارد است، قرآن کریم نیز پذیرفتن چنین عقایدی را کفر و شرک به خدا می داند.



پاورقی:

1. ر.ک: سبحانی، جعفر، محاظرات فی الالهیات، تلخیص علی ربانی گلپایگانی، قم، چاپ جامعه مدرسین، 1417ق، ص54.
2. ر.ک: زیبائی نژاد، محمدرضا، درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، با اندکی تلخیص، انتشارات اشراق، 1375ش، ص131.
3. ر.ک: توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران، انتشارات سمت، چاپ اول، 1379ش، ص150.
4. درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، همان، ص131.
5. ر.ک: علامه شیخ سدیدالدین محمود، حمضی رازی، المنقذ من التقلید، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1412ق، ج1، ص145.
6. ر.ک: درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، همان، ص131.
7. ر.ک: متی اخترع المسیحیون التثلیث، (مرکز المصطفی) ص2.
8. ر.ک: قاموس کتاب مقدس، ص232، ذیل کلمه ثالوث، مؤلف جمع الکنائس الشرفیه، جامع 6، 1981م. منشورات مکتبة المشعل.
9. محاظرات فی الالهیات، همان، ص55.
10. همان.
11. آشنایی با ادیان بزرگ، همان، ص149.
12. همان.
13. ر.ک: شبلی، احمد، مقارنة الادیان، مکتبة النهضة المصریه، چاپ چهارم، 1973م، ص173.
14. آشنایی با ادیان بزرگ، همان، ص147.
15. درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، همان، ص150.
16. محاظرات فی الالهیات، همان، به نقل از تاریخ تمدن ویل دورانت، ص57.
17. همان، ص55.
18. ر.ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج6، ص101.
19. محاظرات فی الالهیات، همان، ص47.
20. مائده : 72.
21. همان.
22. ر.ک: طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج3، ص403.
23. ر.ک: محاظرات فی الالهیات، همان، ص91.
24. مائده : 116.
25. تفسیر المیزان، همان، ج9، ص326.

در کتاب مقدس چنین آمده است :

«خدائی دیگر جز یکی نیست.» و «ما را یک خدا است یعنی پدر.» 4 و 6: 8 قرنتیان اوّل.

 

با این حال چرا مسیحیان به 3 خدا معتقدند؟ چرا پدر و پسر و روح القدس را خدا می دانند؟

 

 

Oneness of God in Christianity

 

:The Bible reads

"No other God but one." And "We are the one God, the Father." 4 and 6 of 8 First Corinthians

 

?However, because Christians believe in three God? Why did God the Father and the Son and the Holy Spirit knows